𝙿𝟷𝟹
𝙿𝟷𝟹
لیسا:باشه.... کجای
ات:خونه ی کوک بودم دعوام شد امدم بیرون بیا برات لوکیشن میفرستم بیا این بار
لیسا:باش
لوکیشن برا لیسا فرستادم و رفتم تا به بار برسم وقتی رسیدم دم در موندم تا لیسا بیاد بعد از چند مین لیسا امد باهم رفتیم تو نشستیم روی صندلی و به گارسون گفتم
ات:اقا 2تا ویسکی و 1 سوجو
گارسون:چشم (تعظیم کرد و رفت)
لیسا :ات چیشده
ات:لیسا کوک خیلی سرم داد میزنه
لیسا:چرا
ات:الان سرم داد زد و گفت این چه لباسایی که میپوشی اخه به اون چهه
لیسا:خب نمیدونم لباسه توهم اونقدر را هم باز نیس
ات:نمیدونم.... ع سوجو ویسکی اوردن
لیسا:اره بیا بخوریم
ات:باشه
ات و لیسا اونقدر خورده بودن که مست شده بودن
ات:ازش بدم میاد لیسااااا( مست)
لیسا:ات ی چیزی بگم عصبی نمیشی( مست)
ات:نه بگو
لیسا:من از ارین خوشم میاد میشه بگی باهام قرار بزاره *مست
ات:باشه چون من خودم دوست پسر دارم بهش میگم* مست
لیسا:واقعا مرسییی( مست )
ات:خواهش بزار بهش زنگ بزنم
مکالمه ات و ارین
ات:سلام
ارین:سلام
ات:میگم ارین
ارین: جونم
ات:میشه با لیسا قرار بزاری بخاطر من اون از تو خیلی خوشش میاد
ارین:چیی واقعا
ات:اره
ارین:ب باشه
ات: مرسییی
پایان مکالمه
﴿همه ی حرفاشون رو با مستی میگن﴾
لیسا :چی شد
ات: گفت باشه
لیسا :هورااا
ات: بیا بریم خونه
لیسا :باشه خونه کی
ات: خونه ی من.. من نمیخوام برم پیشه کوک
لیسا: باشه
داشتیم با لیسا پیاده میرفتیم که لیسا خورد به یکی و گفت
(€علامت اقاهه)
€کوری
لیسا:ببخشید اقا
€دختره ی هر*زه جلو پاتو ببین
ات:هوی اقا با دوستم در حرف بزن خب مستیم خب
€تو چی میگی این وست( ات رو هول میده و میوفته)
ویو ات :اقاهه امد تا سیلی بزنه که دیدم کوک دستشو گرفت من بلند شدن رفتم پیشه لیسا و لیسا رو بلند کردم کوک به مرده گفت
کوک:دستتو ازش دور کن عوضی
€تو کیش باشی
کوک:من دوس پسرشم
€خوب به عنم من دوس دارم بزنمش حتما ی ماری کرده
کوک:تو به چه حقی دست رو ی دختر کوچیک بلند میکنی اون دختر 19 سالشه تو 40 سالته تو باید ببخشیشون
€باشه حالا (ورفت)
کوک:ات خوبی چیزیت نشد
چرا رفتی بار(کمی داد و عصبی)
حرف کوک را نادیده گرفتم
ات:لیسا خوبی عشقم
لیسا:اره خوبم
ات:بریم لیسا
کوک:ات با توم
ات:من با تو هیچ حرفی ندارم(کمی داد)... لیسا بریم
لیسا :بریم
کوک:کجا
ات:به تو چه میخوام برم خونه
کوک:چطوری
ات:اینطوری( و رفت)
لیسا و ات رفتن ات داش میوفتاد که لیسا گرفتش و سوار تاکسی شدن منم رفتم دنبالشون با ماشین
ات:همینجاس
تاکسی :چشم
ات و لیسا پیاده شدن
ات:بیا بریم تو
لیسا: امدم
ات و لیسا رفتن تو و روی تخت خوابیدن
کوک:رسید دم در خونه دید در بازه رفت دید که ات و لیسا خوابن در خونه رو بست و رفت خونه ی خودش
ویوصبح
شرایط
10تا لایک
10 تا کامنت
لیسا:باشه.... کجای
ات:خونه ی کوک بودم دعوام شد امدم بیرون بیا برات لوکیشن میفرستم بیا این بار
لیسا:باش
لوکیشن برا لیسا فرستادم و رفتم تا به بار برسم وقتی رسیدم دم در موندم تا لیسا بیاد بعد از چند مین لیسا امد باهم رفتیم تو نشستیم روی صندلی و به گارسون گفتم
ات:اقا 2تا ویسکی و 1 سوجو
گارسون:چشم (تعظیم کرد و رفت)
لیسا :ات چیشده
ات:لیسا کوک خیلی سرم داد میزنه
لیسا:چرا
ات:الان سرم داد زد و گفت این چه لباسایی که میپوشی اخه به اون چهه
لیسا:خب نمیدونم لباسه توهم اونقدر را هم باز نیس
ات:نمیدونم.... ع سوجو ویسکی اوردن
لیسا:اره بیا بخوریم
ات:باشه
ات و لیسا اونقدر خورده بودن که مست شده بودن
ات:ازش بدم میاد لیسااااا( مست)
لیسا:ات ی چیزی بگم عصبی نمیشی( مست)
ات:نه بگو
لیسا:من از ارین خوشم میاد میشه بگی باهام قرار بزاره *مست
ات:باشه چون من خودم دوست پسر دارم بهش میگم* مست
لیسا:واقعا مرسییی( مست )
ات:خواهش بزار بهش زنگ بزنم
مکالمه ات و ارین
ات:سلام
ارین:سلام
ات:میگم ارین
ارین: جونم
ات:میشه با لیسا قرار بزاری بخاطر من اون از تو خیلی خوشش میاد
ارین:چیی واقعا
ات:اره
ارین:ب باشه
ات: مرسییی
پایان مکالمه
﴿همه ی حرفاشون رو با مستی میگن﴾
لیسا :چی شد
ات: گفت باشه
لیسا :هورااا
ات: بیا بریم خونه
لیسا :باشه خونه کی
ات: خونه ی من.. من نمیخوام برم پیشه کوک
لیسا: باشه
داشتیم با لیسا پیاده میرفتیم که لیسا خورد به یکی و گفت
(€علامت اقاهه)
€کوری
لیسا:ببخشید اقا
€دختره ی هر*زه جلو پاتو ببین
ات:هوی اقا با دوستم در حرف بزن خب مستیم خب
€تو چی میگی این وست( ات رو هول میده و میوفته)
ویو ات :اقاهه امد تا سیلی بزنه که دیدم کوک دستشو گرفت من بلند شدن رفتم پیشه لیسا و لیسا رو بلند کردم کوک به مرده گفت
کوک:دستتو ازش دور کن عوضی
€تو کیش باشی
کوک:من دوس پسرشم
€خوب به عنم من دوس دارم بزنمش حتما ی ماری کرده
کوک:تو به چه حقی دست رو ی دختر کوچیک بلند میکنی اون دختر 19 سالشه تو 40 سالته تو باید ببخشیشون
€باشه حالا (ورفت)
کوک:ات خوبی چیزیت نشد
چرا رفتی بار(کمی داد و عصبی)
حرف کوک را نادیده گرفتم
ات:لیسا خوبی عشقم
لیسا:اره خوبم
ات:بریم لیسا
کوک:ات با توم
ات:من با تو هیچ حرفی ندارم(کمی داد)... لیسا بریم
لیسا :بریم
کوک:کجا
ات:به تو چه میخوام برم خونه
کوک:چطوری
ات:اینطوری( و رفت)
لیسا و ات رفتن ات داش میوفتاد که لیسا گرفتش و سوار تاکسی شدن منم رفتم دنبالشون با ماشین
ات:همینجاس
تاکسی :چشم
ات و لیسا پیاده شدن
ات:بیا بریم تو
لیسا: امدم
ات و لیسا رفتن تو و روی تخت خوابیدن
کوک:رسید دم در خونه دید در بازه رفت دید که ات و لیسا خوابن در خونه رو بست و رفت خونه ی خودش
ویوصبح
شرایط
10تا لایک
10 تا کامنت
۳.۸k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.