لحظه ی عشق و عطش آه زمانی عجب است

لحظه ی عشق و عطش آه ... زمانی عجب است .
لحظه ای را که به یک عمر رسانی عجب است !

من اگر راه دهی سر بسپارم به رهت
تو اگر قول دهی ، سر ندوانی عجب است !

پل میعاد گواه است که مالم شده ای
تو اگر بر سر این وعده بمانی عجب است !

من که از هر دو لبت شهد و عسل می خواهم
جای یک بوسه اگر لب نگزانی عجب است !

بی سواد دلی و عشق نمی دانی چیست
این که خطی ز دل و عشق ، بخوانی عجب است !

زیر شمشیر غمت ، رحم تو را می طلبم
این که ما را بدهی خط امانی عجب است !

عمر ما را تو به یک برق نگه سوخته ای
اگر این عمر ، نگیری تو به آنی عجب است !
دیدگاه ها (۷)

من ک خود رفتنیم روی چرا گرداندیتو ک این فکر مرا از پس ذهنم خ...

هر کی تونست ی کلید پیدا کنه تو اشپزخونه کامنت بزاره

هی دل ... !!زیاد جدی نگیر حال امروزت را ...فردا باز میخندی ....

..سایه ای دور و برت دیدم و حرفی نزدممات و مبهوت تو خشکیدم و ...

مرگ

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط