لحظه ی عشق و عطش آه زمانی عجب است
لحظه ی عشق و عطش آه ... زمانی عجب است .
لحظه ای را که به یک عمر رسانی عجب است !
من اگر راه دهی سر بسپارم به رهت
تو اگر قول دهی ، سر ندوانی عجب است !
پل میعاد گواه است که مالم شده ای
تو اگر بر سر این وعده بمانی عجب است !
من که از هر دو لبت شهد و عسل می خواهم
جای یک بوسه اگر لب نگزانی عجب است !
بی سواد دلی و عشق نمی دانی چیست
این که خطی ز دل و عشق ، بخوانی عجب است !
زیر شمشیر غمت ، رحم تو را می طلبم
این که ما را بدهی خط امانی عجب است !
عمر ما را تو به یک برق نگه سوخته ای
اگر این عمر ، نگیری تو به آنی عجب است !
لحظه ای را که به یک عمر رسانی عجب است !
من اگر راه دهی سر بسپارم به رهت
تو اگر قول دهی ، سر ندوانی عجب است !
پل میعاد گواه است که مالم شده ای
تو اگر بر سر این وعده بمانی عجب است !
من که از هر دو لبت شهد و عسل می خواهم
جای یک بوسه اگر لب نگزانی عجب است !
بی سواد دلی و عشق نمی دانی چیست
این که خطی ز دل و عشق ، بخوانی عجب است !
زیر شمشیر غمت ، رحم تو را می طلبم
این که ما را بدهی خط امانی عجب است !
عمر ما را تو به یک برق نگه سوخته ای
اگر این عمر ، نگیری تو به آنی عجب است !
- ۲.۳k
- ۱۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط