من ک خود رفتنیم روی چرا گرداندی

من ک خود رفتنیم روی چرا گرداندی
تو ک این فکر مرا از پس ذهنم خواندی

نکند روی گرفتی ک من از در نروم؟
گل من از چ سبب روی خودت پوشاندی؟

من ک بستم چمدان این عملت بهر چ بود؟
ب زمین پای مرا با عملت چسباندی

بروم یا نروم؟حرف بزن،منتظرم
تو مرا بابت رفتن گل من ترساندی

با سکوت پر از ابهام خودت ای نفسم
هرچه غم بوده و هست توی دلم بنشاندی

حرف بزن،هرچه بگویی تو،همان خواهد شد
من همانم ک ب هر ساز خودت رقصاندی

بسته راه نفسم بغض،بگو من چ کنم؟
روی دستگیره ی در،دست مرا خشکاندی

تو مرا غرق توهم کردی با کارت
باز چون روز نخست قلب مرا لرزاندی

گل من روی مگیر از من عاشق پیشه
بخدا این جگرم را ب ستم سوزاندی

آری تو حرف نخواهی زد از آنجا ک ز من بیزاری
من همانم ک تو از قلب خود او را راندی

بیخودی منتظر یک سخن شادم من
تویی آن کس ک همیشه دل من رنجاندی

با تو عشق آغاز شد بی تو ب پایان برسد
ولی ای کاش توام عاشق من میماندی
دیدگاه ها (۳)

هر کی تونست ی کلید پیدا کنه تو اشپزخونه کامنت بزاره

میدانییک وقت هایی بایدروی یک تکه کاغذ بنویسیتعطیل استو بچسبا...

لحظه ی عشق و عطش آه ... زمانی عجب است .لحظه ای را که به یک ع...

هی دل ... !!زیاد جدی نگیر حال امروزت را ...فردا باز میخندی ....

~من پیشتم~ پارت ²(آرمیا اگه روی اعضا تعصبی هستید این پارت رو...

رمان سوکوکو _ پارت 16

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط