کم تجربه تر که هستیم، فکر میکنیم ارزوها و هیجانهای مان با
کم تجربه تر که هستیم، فکر میکنیم ارزوها و هیجانهای مان بالهایی نامرئی هستند که به ما کمک میکنند پرواز کنیم، که اوج بگیریم و از دردها و ناهمواری های زندگی رد شویم.
گاهی ارزوهایمان به ما قدرت پرواز میدهند و گاهی عاشق شدنهای یواشکی.
کمی که زندگی به پیش میرود، انگار برای پرواز به چیزی بیشتر از ارزوها و هیجانهایمان نیاز داریم.
ما انتظار داریم کسی باشد، چیزی و یا نیرویی فراتر از ما تا به ما پرواز را بیاموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها!
حقیقت این است که قصه ی پرواز، یک قصه ی قدیمیِ شکست خورده است.
پرواز هیچگاه برای ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما ادمهایی هستیم که بر روی پاهایمان راه میرویم و دنیا را با دستهایمان لمس می کنیم.
داستان ما، دیدن و حس کردن و لمس کردن است. با همین بدن و همین ذهن!
ما همه چیز را سریع میخواهیم.
به همین علت مشتاق بال دار شدن هستیم تا سریع تر گذر کنیم.
پرواز از موقعیتی که سخت است.
از رابطه ای که به بن بست رسیده و از دردی که اکنون در زندگیمان به وجود امده.
ما سریع ترین ها را اختراع میکنیم تا رد شویم و فقط به مقصد برسیم. سریع ترین اتوموبیل، سریع ترین هواپیما، سریع ترین اینترنت و سریع ترین راهِ به دست اوردن!
حقیقت این است که هیچ پروازی به ما کمک نخواهد کرد که دردهایمان کمتر شود.
ما باید با پاهایمان، با چشمهایمان و با دستهایمان هر ان چه هست را تجربه کنیم؛ عشق یا درد، مهر یا رنج.
فقط با همین بدنی که در اختیارمان است می توانیم از دردها رد شویم.
برای گذر از هر شرایطی، لمس ان شرایط اولین قدم است.
اگر گذر کردن را یاد بگیریم، ارام ارام متوجه میشویم به پرواز احتیاج نداریم.
تمام انچه که نیاز داریم یک نزدیکیِ عمیق است؛ نزدیکی به بدنمان و درونمان.
وقتی به درونمان نزدیک شویم از پرواز بی نیاز میشویم. با بدنی که هنوز زنده است و اکنونی که در اختیار ماست، گذر خواهیم کرد.
ارام باشید و صبور، ما برای همین دنیا طراحی شده ایم.
به پرواز هیچ نیازی نیست.
#پونه_مقیمی
گاهی ارزوهایمان به ما قدرت پرواز میدهند و گاهی عاشق شدنهای یواشکی.
کمی که زندگی به پیش میرود، انگار برای پرواز به چیزی بیشتر از ارزوها و هیجانهایمان نیاز داریم.
ما انتظار داریم کسی باشد، چیزی و یا نیرویی فراتر از ما تا به ما پرواز را بیاموزد، پرواز از فراز دردها و رنجها!
حقیقت این است که قصه ی پرواز، یک قصه ی قدیمیِ شکست خورده است.
پرواز هیچگاه برای ما نبوده و نخواهد بود. پرواز داستان پرندگان است. ما ادمهایی هستیم که بر روی پاهایمان راه میرویم و دنیا را با دستهایمان لمس می کنیم.
داستان ما، دیدن و حس کردن و لمس کردن است. با همین بدن و همین ذهن!
ما همه چیز را سریع میخواهیم.
به همین علت مشتاق بال دار شدن هستیم تا سریع تر گذر کنیم.
پرواز از موقعیتی که سخت است.
از رابطه ای که به بن بست رسیده و از دردی که اکنون در زندگیمان به وجود امده.
ما سریع ترین ها را اختراع میکنیم تا رد شویم و فقط به مقصد برسیم. سریع ترین اتوموبیل، سریع ترین هواپیما، سریع ترین اینترنت و سریع ترین راهِ به دست اوردن!
حقیقت این است که هیچ پروازی به ما کمک نخواهد کرد که دردهایمان کمتر شود.
ما باید با پاهایمان، با چشمهایمان و با دستهایمان هر ان چه هست را تجربه کنیم؛ عشق یا درد، مهر یا رنج.
فقط با همین بدنی که در اختیارمان است می توانیم از دردها رد شویم.
برای گذر از هر شرایطی، لمس ان شرایط اولین قدم است.
اگر گذر کردن را یاد بگیریم، ارام ارام متوجه میشویم به پرواز احتیاج نداریم.
تمام انچه که نیاز داریم یک نزدیکیِ عمیق است؛ نزدیکی به بدنمان و درونمان.
وقتی به درونمان نزدیک شویم از پرواز بی نیاز میشویم. با بدنی که هنوز زنده است و اکنونی که در اختیار ماست، گذر خواهیم کرد.
ارام باشید و صبور، ما برای همین دنیا طراحی شده ایم.
به پرواز هیچ نیازی نیست.
#پونه_مقیمی
۱۰.۳k
۰۳ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.