عشق جاودان
عشق جاودان
پارت ۱۴۳
پلیس: مشکلی نیست نمیخواین جواب ندین
دازای: ممنون
پلیس: خب پس یعنی شما از گذشته ناکاهارا خبر ندارید
دازای: خیر فقط همون قدر گفتم میدونم
پلیس: پس از مشکلی که داره هم خبر ندارید؟
دازای: مشکل ؟ چویا چه مشکلی داره؟
نگران شدم . چویا چه مشکلی داشت و به من نگفته بود
پلیس: ناکاهارا در بچگی دچار اختلال روانی چند شخصیتی شده و در سن ۱۱ سالگی به دلیل اینکه والدینش میخواستن از هم جدا بشن ، اونا رو به قتل رسوند. بعد از اون دستگیر و تحت درمان قرار گرفت. فکر میکرد که درمان شده اما بعد از اتفاقی که رخ داد شخصیت دیگه اش دوباره برگشت و به نشانه حفاظت از چویا به شما ضربه زد
خشکم زد. چویا همچین مشکلی داشت و چیزی نگفته بود. درسته حالا فکر میکنم رفتار چویا عجیب بود و بعدش گفت که من چویا نیستم ، حتما شخصیت دیگه اش بود
دازای: خب الان چویا چی میشه ؟
پلیس : تا الان که شما بیهوش بودید ، بازداشت شد. اگر شما بخواین میتونید ازش شکایت کنید و یا اون رو ببخشید
دازای: من میبخشم تقصیر خودش نبود ، حتی اگر از عمد هم زده بود باز عمرا ازش شکایت کنم
پلیس: خیلی خب پس این برگه رو پر کنید و چون به عنوان قربانی مشکلی ندارید ناکاهارا چویا رو آزاد میکنیم
بعد برگه ای بهم داد و منم پرش کردم. میخواستم چویا رو ببینم و همه چیز رو از زبون خودش بشنوم. وقتی گذشته اش رو ازش میپرسیدم میگفت بعدا میگه . حتما براش سخت بود که این اتفاقات رو بگه
پارت ۱۴۳
پلیس: مشکلی نیست نمیخواین جواب ندین
دازای: ممنون
پلیس: خب پس یعنی شما از گذشته ناکاهارا خبر ندارید
دازای: خیر فقط همون قدر گفتم میدونم
پلیس: پس از مشکلی که داره هم خبر ندارید؟
دازای: مشکل ؟ چویا چه مشکلی داره؟
نگران شدم . چویا چه مشکلی داشت و به من نگفته بود
پلیس: ناکاهارا در بچگی دچار اختلال روانی چند شخصیتی شده و در سن ۱۱ سالگی به دلیل اینکه والدینش میخواستن از هم جدا بشن ، اونا رو به قتل رسوند. بعد از اون دستگیر و تحت درمان قرار گرفت. فکر میکرد که درمان شده اما بعد از اتفاقی که رخ داد شخصیت دیگه اش دوباره برگشت و به نشانه حفاظت از چویا به شما ضربه زد
خشکم زد. چویا همچین مشکلی داشت و چیزی نگفته بود. درسته حالا فکر میکنم رفتار چویا عجیب بود و بعدش گفت که من چویا نیستم ، حتما شخصیت دیگه اش بود
دازای: خب الان چویا چی میشه ؟
پلیس : تا الان که شما بیهوش بودید ، بازداشت شد. اگر شما بخواین میتونید ازش شکایت کنید و یا اون رو ببخشید
دازای: من میبخشم تقصیر خودش نبود ، حتی اگر از عمد هم زده بود باز عمرا ازش شکایت کنم
پلیس: خیلی خب پس این برگه رو پر کنید و چون به عنوان قربانی مشکلی ندارید ناکاهارا چویا رو آزاد میکنیم
بعد برگه ای بهم داد و منم پرش کردم. میخواستم چویا رو ببینم و همه چیز رو از زبون خودش بشنوم. وقتی گذشته اش رو ازش میپرسیدم میگفت بعدا میگه . حتما براش سخت بود که این اتفاقات رو بگه
- ۱.۸k
- ۰۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط