My police boyfriend
My police boyfriend
Part 17
درو باز کردم چراغارو روشن کردم لباسام عوض کردم و رفتم تو اشپزخونه بعد مدت ها زد به سرم که توکبوکی درست کنم مدتی بود که فقط نودل و غذای اماده میخوردم و دیگه خسته شده بودم پس استینام زدم بالا و دست به کار شدم
بعد 30 مین اماده شد
هوم... چه بوی خوبی میدی حتما خیلی خوشمزه هستی.. خودم از حرفایی که زدم خندم گرفت یجوری داشتم حرف میزدم انگار که توکبوکی میفهمه چی میگم.
بعد از شام ظرفارو جمع کردم و شستم
حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم تلوزیونو روشن کنم و فیلم ببینم
کنترل رو برداشتم و تلوزیونو روشن کردم
مشغول عوض کردن کانالا بودم که صدای نوتیف گوشیم توجهمو جلب کرد
گوشیمو برداشتم و روشن کردم یه پیامک اومده بود
سهون:سلام.... خواستم بگم فردا یه مهمونی ترتیب دادم .. همرو دعوت کردم خوشحال میشم تو ام بیای....
من:هوم.. فکر بدی هم نیس فردا بیکارم
پس درخواستشو قبول کردم
ساعت حدودا 11 بود و خیلی خوابم میومد پس تلوزیونو خاموش کردم و رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
صبونه خوردم و و لباسام عوض کردم
خونه خیلی نامرتب بود و به یه نظافت اساسی احتیاج داشت
استینام زدم بالا و دست به کار شدم
یالا دختر.. تو میتونی فقط یه نظافت دیگه
3 ساعت بعد
اخ... کمرم
مثل اینکه خیلی بیشتر از یه نظافت بود.. ایگو..
یه نکا به ساعت انداختم ساعت 12 بود.. یااا یعنی من 3 ساعت دارم نظافت میکنم؟!
نفسی از روی خستگی کشیدم
و دستمالو پرت کردم گوشه خونه
دیگه داشت صدای نارضایتی معدم از شدت گشنگی در میومد
شانس اوردم از غذای دیشب مونده بود وگرنه میخواستم چه خاکی بریزم تو سرم؟!
بعد از غذا ظرفارو جمع کردم و گذاشتم گوشه اوپن حتی نای شستن همون دو تیکه ظرفم نداشتم
خودمو رو کاناپه ولو کردم و به سقف خیره شدم
تازه یادم افتاد که برای مهمونی لباس مناسب ندارم... سریع لباسام پوشیدم سوییچو ورداشتم و از خونه زدم بیرون
اینم از پارت 17 امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط پارت بعد : 60 تا لایک
30 تا کامنت
❤️#بی_تی_اس #فیک #وانشات #جونگ_کوک #تهیونگ #نامجون #جیمین #جین #شوگا #سناریو #تصور #تصور_کن #وانشات_بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس
Part 17
درو باز کردم چراغارو روشن کردم لباسام عوض کردم و رفتم تو اشپزخونه بعد مدت ها زد به سرم که توکبوکی درست کنم مدتی بود که فقط نودل و غذای اماده میخوردم و دیگه خسته شده بودم پس استینام زدم بالا و دست به کار شدم
بعد 30 مین اماده شد
هوم... چه بوی خوبی میدی حتما خیلی خوشمزه هستی.. خودم از حرفایی که زدم خندم گرفت یجوری داشتم حرف میزدم انگار که توکبوکی میفهمه چی میگم.
بعد از شام ظرفارو جمع کردم و شستم
حوصلم سر رفته بود تصمیم گرفتم تلوزیونو روشن کنم و فیلم ببینم
کنترل رو برداشتم و تلوزیونو روشن کردم
مشغول عوض کردن کانالا بودم که صدای نوتیف گوشیم توجهمو جلب کرد
گوشیمو برداشتم و روشن کردم یه پیامک اومده بود
سهون:سلام.... خواستم بگم فردا یه مهمونی ترتیب دادم .. همرو دعوت کردم خوشحال میشم تو ام بیای....
من:هوم.. فکر بدی هم نیس فردا بیکارم
پس درخواستشو قبول کردم
ساعت حدودا 11 بود و خیلی خوابم میومد پس تلوزیونو خاموش کردم و رفتم تو اتاقم و خوابیدم
صبح
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
صبونه خوردم و و لباسام عوض کردم
خونه خیلی نامرتب بود و به یه نظافت اساسی احتیاج داشت
استینام زدم بالا و دست به کار شدم
یالا دختر.. تو میتونی فقط یه نظافت دیگه
3 ساعت بعد
اخ... کمرم
مثل اینکه خیلی بیشتر از یه نظافت بود.. ایگو..
یه نکا به ساعت انداختم ساعت 12 بود.. یااا یعنی من 3 ساعت دارم نظافت میکنم؟!
نفسی از روی خستگی کشیدم
و دستمالو پرت کردم گوشه خونه
دیگه داشت صدای نارضایتی معدم از شدت گشنگی در میومد
شانس اوردم از غذای دیشب مونده بود وگرنه میخواستم چه خاکی بریزم تو سرم؟!
بعد از غذا ظرفارو جمع کردم و گذاشتم گوشه اوپن حتی نای شستن همون دو تیکه ظرفم نداشتم
خودمو رو کاناپه ولو کردم و به سقف خیره شدم
تازه یادم افتاد که برای مهمونی لباس مناسب ندارم... سریع لباسام پوشیدم سوییچو ورداشتم و از خونه زدم بیرون
اینم از پارت 17 امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرایط پارت بعد : 60 تا لایک
30 تا کامنت
❤️#بی_تی_اس #فیک #وانشات #جونگ_کوک #تهیونگ #نامجون #جیمین #جین #شوگا #سناریو #تصور #تصور_کن #وانشات_بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس
۳۳.۲k
۱۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.