فیک بیمار دیونه
پارت ۹
تهیونگ ا.ت رو تا حد ممکن میزد ... زدنش از رو تنفر نبود اون واقعا دوسش داشت و نمیخاست از دستش بده ... با اومدن اسم اون بچه و رفیق صمیمیش دیگ تحمل نمیکرد و میزد ب سیم آخر واقعا میخاست ا.ت تا اخر مال خودش بمونه هر کاری میکرد ولی ا.ت موندی نمیشد...
پنج مین بعد**
تهیونگ: بیب... این تنهبیهت لازم بود
ا.ت: ا..ز..ت...مت..نف..رم
تهیونگ: هر چقدرم متنفر باشی ... بازم میفهمی هیچی و هیچکس مث تهیونگ دوست نداره و نخاهد داشت ... بیب خوبی بزا دکتر خبر کنم
ا.ت: نمیخام... بزار بمیرم ب...بروو
تهیونگ: هیچکس نمیتونه جز من بت آسیب بزنه و بکشتت و نمیزارم هیچوقت آسیبی ببینی ... اگ تو بمیری منم میمرم اینو بهت قول میدم *سرشو بوسید و براید استایل بغلش کرد و گذاصتش رو تخت و دکتر شخصیش رو خبر کرد ... پنج مین بعد**
تهیونگ: حالش چطوره؟!
دکتر: خوبه .
تهبونگ: باش ... داروهاشو بده خودم بهش میدم تو میتونی بری
دکتر: مواضبش باش... خدانگهدار
...
تهیونگ: بیب دهنتو باز کن قرصا تو بخور
ا.ت: نمیخام برو ** روشو برگردوند
تهیونگ: قربونت برم روتو بر نگردون ... ببخشید واقعا کنترلمو از دست دادم چیکار کنم که ببخشی هوم؟! بگو؟! پاستیل میخای بگیرم برات؟!
ا.ت: واقعا میخری؟!🥺
تهیونگ: عاره* خنده
ا.ت: باش .. بده من خودم میخورم ت برو بخر بیا
تهیونگ: بخور برم
ا.ت: ایش باش ... بیا تموم شد
تهیونگ: افلین دختر خخوب... من رفتم بگیرم بیام تو بخاب
ا.ت: باش برو
.... تو فروشگاه*
تهیونگ: خب این این این ... چند میشه؟!
فروشنده: ۲۵ وون
تهیونگ: ممون *داشت میرفت که با یکی برخورد کرد بر گشت سمت* هووو مگه کوری؟!
جیهوپ: تو کوری یا من ... اووو آقای کیم تهیونگ چ عجب دیدمت
تهیونگ: ت..تو اینجا چ غلطی میکنی هاا؟!(باداد)
جیهو: عمو تهیونگ مامانم کوجاس🥺
تهیونگ: دیگ مامانی وجود نداره برو ب پدرت بگو ی مامان جدید پیدا کنه ..
جیهو: بابام هیچوقت مامان جدید نمیخاد اون مامانمو دوست داره
تهیونگ: هه گوه خورده.. بچهتو بردار و از این شهر و کشور گمشو تا نکشمتت چن باره بهت و بچت رحم میکنم که نکشمتون ولی دیگ شورشو در آوردین
جیهوپ: جرعت داری ب من و بچم دست بزن.. او درصمن ب تو ربطی نداره که میریم یا ن اگ میخای تو برو مثل همیشه فرار کن ولی بازم گیر میوفتی وا.ت رو از دستت نجات میدم
تهیونگ: مگه اینکه از رو جنازم رد شی .. عوضی
جیهوپ: میبینیم
تهیونگ: چشم غره** اعصابم خیلی خورد بود چرا هر جا که میرم این دوتا نکبت هم میان چرا نمیزارن من و ا.ت زندگیمونو کنیم... واقعا باید اینارو بکشم تا راحت زندگیمونو بکنیم ..
پنج مین بعد رسید امارت**
تهیونگ: بیب بیا اینام خوراکیات
ا.ت: واییی مرسیی💋
تهیونگ: واو چ بوسی بود
ا.ت: بوس تشکر😄
تهیونگ: اووم بیبی من شیطون شده نه😈 دلم میخادت خیلییی
ا.ت: اه تهیونگ
(دوپارت آپ کردم 😐😁)
تهیونگ ا.ت رو تا حد ممکن میزد ... زدنش از رو تنفر نبود اون واقعا دوسش داشت و نمیخاست از دستش بده ... با اومدن اسم اون بچه و رفیق صمیمیش دیگ تحمل نمیکرد و میزد ب سیم آخر واقعا میخاست ا.ت تا اخر مال خودش بمونه هر کاری میکرد ولی ا.ت موندی نمیشد...
پنج مین بعد**
تهیونگ: بیب... این تنهبیهت لازم بود
ا.ت: ا..ز..ت...مت..نف..رم
تهیونگ: هر چقدرم متنفر باشی ... بازم میفهمی هیچی و هیچکس مث تهیونگ دوست نداره و نخاهد داشت ... بیب خوبی بزا دکتر خبر کنم
ا.ت: نمیخام... بزار بمیرم ب...بروو
تهیونگ: هیچکس نمیتونه جز من بت آسیب بزنه و بکشتت و نمیزارم هیچوقت آسیبی ببینی ... اگ تو بمیری منم میمرم اینو بهت قول میدم *سرشو بوسید و براید استایل بغلش کرد و گذاصتش رو تخت و دکتر شخصیش رو خبر کرد ... پنج مین بعد**
تهیونگ: حالش چطوره؟!
دکتر: خوبه .
تهبونگ: باش ... داروهاشو بده خودم بهش میدم تو میتونی بری
دکتر: مواضبش باش... خدانگهدار
...
تهیونگ: بیب دهنتو باز کن قرصا تو بخور
ا.ت: نمیخام برو ** روشو برگردوند
تهیونگ: قربونت برم روتو بر نگردون ... ببخشید واقعا کنترلمو از دست دادم چیکار کنم که ببخشی هوم؟! بگو؟! پاستیل میخای بگیرم برات؟!
ا.ت: واقعا میخری؟!🥺
تهیونگ: عاره* خنده
ا.ت: باش .. بده من خودم میخورم ت برو بخر بیا
تهیونگ: بخور برم
ا.ت: ایش باش ... بیا تموم شد
تهیونگ: افلین دختر خخوب... من رفتم بگیرم بیام تو بخاب
ا.ت: باش برو
.... تو فروشگاه*
تهیونگ: خب این این این ... چند میشه؟!
فروشنده: ۲۵ وون
تهیونگ: ممون *داشت میرفت که با یکی برخورد کرد بر گشت سمت* هووو مگه کوری؟!
جیهوپ: تو کوری یا من ... اووو آقای کیم تهیونگ چ عجب دیدمت
تهیونگ: ت..تو اینجا چ غلطی میکنی هاا؟!(باداد)
جیهو: عمو تهیونگ مامانم کوجاس🥺
تهیونگ: دیگ مامانی وجود نداره برو ب پدرت بگو ی مامان جدید پیدا کنه ..
جیهو: بابام هیچوقت مامان جدید نمیخاد اون مامانمو دوست داره
تهیونگ: هه گوه خورده.. بچهتو بردار و از این شهر و کشور گمشو تا نکشمتت چن باره بهت و بچت رحم میکنم که نکشمتون ولی دیگ شورشو در آوردین
جیهوپ: جرعت داری ب من و بچم دست بزن.. او درصمن ب تو ربطی نداره که میریم یا ن اگ میخای تو برو مثل همیشه فرار کن ولی بازم گیر میوفتی وا.ت رو از دستت نجات میدم
تهیونگ: مگه اینکه از رو جنازم رد شی .. عوضی
جیهوپ: میبینیم
تهیونگ: چشم غره** اعصابم خیلی خورد بود چرا هر جا که میرم این دوتا نکبت هم میان چرا نمیزارن من و ا.ت زندگیمونو کنیم... واقعا باید اینارو بکشم تا راحت زندگیمونو بکنیم ..
پنج مین بعد رسید امارت**
تهیونگ: بیب بیا اینام خوراکیات
ا.ت: واییی مرسیی💋
تهیونگ: واو چ بوسی بود
ا.ت: بوس تشکر😄
تهیونگ: اووم بیبی من شیطون شده نه😈 دلم میخادت خیلییی
ا.ت: اه تهیونگ
(دوپارت آپ کردم 😐😁)
۳۶.۵k
۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.