یع پیراهن قرمزکع پشتش بلدبودجلوش کوتاه بودوداخل شلوارمیرف

یع پیراهن قرمزکع پشتش بلدبودجلوش کوتاه بودوداخل شلوارمیرفت پوشیدم بایع شلوارپارچه ایی مشکی ودمپایی روفرشیایی قرمزم.
همه سرگرم صحبت بودن وتنهاکسی کع متوجه اومدنم شدگوریل بودرفتمومبل بقلیش نشستم بعدازچن لحظه خم شدموآروم درگوشش گفتم:یکم اخماتوواکن بعدامنم کع بخاطراین رفتارتوبایدجواب گوباشم
گوریل:این همه مدت من به عالموآدم جواب گوبودم چی شدمگه
من:ولی من نمیخوام باشم
گوریل:مشکل توعه
من:کیف میکنی اذیتم میکنی فک میکردم فراموش کردی
گوریل:قبلاهم بهت گفتم هرچیزی کع بعوتوربط داشته باشه فراموش نمیشه
من:ولی وقتی کسی که یکی رودوس دارع(بایع پوزخند)سعی میکنه چیزایروکه اذیتش میکنه رو فراموش کنه
گوریل:پس این مختص من نیس
بااین حرفش چشمام پراشک شدبرگشتموزل زدم توچشماش وپاشدموبع طرف حیاط رفتم
سوزسرماتوصورتم خوردلرزی بع تنم اوفتادواشکایی که امروزمهمون چشمام شده بودن سرازیرشد
روتاب نشسته بودم وتاب میخوردمواشک میریختم که روبه رومواسادصورتموبع طرف مخالف برگردوندم
گوریل:نمیخواستم همچین چیزی بگم
من:ولی گفتی
گوریل:ولی نمیخواستم ازدهنم دررفت
من:مهم این نیس کع میخواسی بگی یانع مهم اینه که همچین چیزی ازذهنت گذشت
گوریل:اصن مگه برایه توفرقیم میکنه توکه اتفاقابایدخوش حال بشی
ازرویه تاب پاشدم روبه روش واسادم وتقریباباصدایع بلند: فرق میکنه فرق میکنه که بعدسه هفته که همومیبینیم ج سلامم بازورمیدی برام فرق میکنه وقتی دستتومیگیرم دستموپس میزنی برام فرق میکنه که بدونم که این همه فاصله برایه چی میتونه باشع برام فرق میکنه که قبلابادیدن اخمم هزاران بارمیپرسیدی چی شده ولی الان خودت باعث میشی اشکم دربیادوبعدش وایمیسی نگا میکنی اون امیرعلی قبلی بااین امیرعلی برایه من خیلی فرق داره من همون امیرعلیرومیخوام همونووهمزمان تن تن اشکاموپاک میکردم
یکهوامیرعلی لباشورولبام گذاشت ونذاشت ادامه حرفاموبزنم وشروع کردبع بوسیدنم اولش هنگ بودم اشکامم دیگه خشک شده بود قلبم اونقدری تن تن میزدکه صداش بع گوشم میرسیدبدنموگرگرفته بودهواسردبودولی انقدری گرمم بودکه بدنم کلاعرق کرده بود نمیتونستم برایه خودم توضیح بدم که الان توچع موقعیتیگ وفقط اینوفهمیدم کع بایدهمراهیش کنم چون دوس داشتم کع همراهیش کنم دستام توموهاش لغزیدوآروم شروع کردم بع همراهی کردنش وحالابرایع هردومون زمان متوقف شده بودودوست نداشتمم زمان حرکت کنه لباشوازلبم جداکردپیشونیشوتکیه دادبه پیشونیم وگفت‌:باصدایی آروم وگرفته ببخشیدواقع
واینبارمن بودم که بوسه روازسرگرفتم ولبامورولباش گذاشتم مانع ازادامه حرفش شدم❤
دیدگاه ها (۱۱)

صدایه درکع اومدباهول سریع سرموعقب آوردم وبع طرف درنگاکردم کع...

باصدایه بازشدن دررستوران به طرف دربرگشتم بادیدنش محوش شدم ان...

مامان:کجاعزیزممن:بابچه هامیرم خریدمامان:باشع عزیزم فعلابایع ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط