مادرم روی سرم قرآن گرفت

مادرم روی سرم قرآن گرفت
آیه‌ها در پیش چشمم جان گرفت

ابرها از چار سو گرد آمدند
رفتم و پشت سرم باران گرفت

#عمران_صلاحی
دیدگاه ها (۲)

من سایه‌‌ی دلگیر همین شاخه‌ی خشکمیک عابر دل خسته به پایم ننش...

تو رفتی و دل غافل از عهدی که گسسته‌ستاز حادثه‌ی دوستی ات دست...

برای نجات همه هموطنان عزیزی که زیر آوار هنوز نفس میکشند دعا ...

من عاشق شدمپارت (19)☆☆☆☆☆☆☆☆☆هه سو:باشه فقط دیگه تکرار نشهته...

به سر شوق سر کوی تو دیرم

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط