مَستی وُ شورِ جُنون اَز مَن دیوانه بِپُرس
مَستی وُ شورِ جُنون اَز مَن دیوانه بِپُرس
گرمیِ باده از آن نرگسِ مَستانه بِپُرس
عَقل از زِمزمه یِ بی خبری بی خَبرست
وَصفِ این لذت جانبخش زِ دیوانه بِپرس
تو چه دانی زِ سرانجام من خانه خراب
سرگذشت دل دیوانه زِ دیوانه بپرس
گر ز گیرایی جام نگهت بی خبری
حالت چشم خود از گردش پیمانه بپرس
ماجرای من کاشانه به طوفان داده
از خس و خار بهم ریخته ی لانه بپرس
شمع را نیست به جز شعله آتش به زبان
سخن عشق ز خاکستر پروانه بپرس...
گرمیِ باده از آن نرگسِ مَستانه بِپُرس
عَقل از زِمزمه یِ بی خبری بی خَبرست
وَصفِ این لذت جانبخش زِ دیوانه بِپرس
تو چه دانی زِ سرانجام من خانه خراب
سرگذشت دل دیوانه زِ دیوانه بپرس
گر ز گیرایی جام نگهت بی خبری
حالت چشم خود از گردش پیمانه بپرس
ماجرای من کاشانه به طوفان داده
از خس و خار بهم ریخته ی لانه بپرس
شمع را نیست به جز شعله آتش به زبان
سخن عشق ز خاکستر پروانه بپرس...
۲.۹k
۱۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.