افکت ترسناک از خودم پارت دو پارت یک سنجاق:از ترس به هیجا
افکت ترسناک از خودم پارت دو پارت یک سنجاق:از ترس به هیجا نگاه نکردم و رفتم پیش مامان بزرگم که دیدم خوابه گفتم از خواب بیدارش نکنم اما خیلی ترسیده بودم و یک دفعه گوشیم زنگ خورد و یکی از دوست بوده به سمت اتاقم رفتم و جواب دادم دوستام گفت حالت خوبه گفتم آره بعد گفتم چرا انقدر نگران صحبت میکنی گفت خواب ترسناک دیدم هی اسم تو خواب میومد من بعد حرف دوستم ترسیدم و گفتم وقتی اتقاق افتاد بهت زنگ میزنم دوستم گفت ولش الان خودم میام پیشت گفتم باشه بعد چند دقیقه رسید آرام وارد خونه شود اما وقتی داشت میومد بالا صدای عجیبی شنید و دوید و به سمت من اومد من گفتم چرا دویدی گفت صدای عجیبی شنیدم گفتم امروز بهتره نخابیم گفت آره کل شبو بیدار بودیم و صبح شود مامان بزرگم بلند شود و رفتم یه سمت دستشویی که دید عکس آقا بزرگ خونی روی زمین افتاده و جیغ زد و فرار کرد منم رفتم تا بیبنم چی بوده که همون عکسی بود که داشت بهم نگاه میکرد و ترسیدم فرار کردم و دیگه به خونه مامان بزرگم نرفتم و مامان بزرگم اومد تو شهر زندگی کرد........
(امیدوارم لذت برده باشی اگه بازم افکت میخای تو کامنت ها بگو فان شاخ بی تی اس از هرچی برات میارم بابای)
(امیدوارم لذت برده باشی اگه بازم افکت میخای تو کامنت ها بگو فان شاخ بی تی اس از هرچی برات میارم بابای)
۴.۲k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.