آرامش چهره داشت (شهید محمد جهان آرا یک ماه قبل از شهادت)
آرامش چهره داشت (شهید محمد جهان آرا یک ماه قبل از شهادت)
آخرین بار یک ماه قبل از شهادت محمد او را در تهران دیدم. حال خاصی داشت.
قنوت های نمازش عوض شده بود. بیش از حد در حالت قنوت می ایستاد.
همین نشانه ها مرا به فکر برد که شهادت محمد نزدیک است.
در همان روزهای آخر برخوردهای عاطفی اش بیشتر شده بود. این آخرین باری بود که محمد را دیدم. موقع خداحافظی با حال عجیبی«حمزه» را بغل کرد. آن موقع حمزه کمتر از یک سال داشت.
چنان او را در آغوش گرفت که گمان کردم دارد او را می بوید. انگار سیر نمی شد. بعد کنده شد و رفت. یک ماه بعد او را در پزشکی قانونی دیدم. بعد از آن در مراسم تشییع توانستم پیکرش را ببینم. هنوز بعد از گذشت این همه سال، آرامش چهره اش برایم تازه است و این آرامش هنوز مرا سرپا نگه داشته و خواهد داشت.
یادم هست یک روز از من پرسید اگر شهید شود چطور برخورد می کنم. من یک جواب داشتم: «چون شهادت حق است، خدا هم صبر آن را می دهد». خدا هم همان صبر را به من داد.
#شهدا
#شهید_محمد_جهان_آرا
آخرین بار یک ماه قبل از شهادت محمد او را در تهران دیدم. حال خاصی داشت.
قنوت های نمازش عوض شده بود. بیش از حد در حالت قنوت می ایستاد.
همین نشانه ها مرا به فکر برد که شهادت محمد نزدیک است.
در همان روزهای آخر برخوردهای عاطفی اش بیشتر شده بود. این آخرین باری بود که محمد را دیدم. موقع خداحافظی با حال عجیبی«حمزه» را بغل کرد. آن موقع حمزه کمتر از یک سال داشت.
چنان او را در آغوش گرفت که گمان کردم دارد او را می بوید. انگار سیر نمی شد. بعد کنده شد و رفت. یک ماه بعد او را در پزشکی قانونی دیدم. بعد از آن در مراسم تشییع توانستم پیکرش را ببینم. هنوز بعد از گذشت این همه سال، آرامش چهره اش برایم تازه است و این آرامش هنوز مرا سرپا نگه داشته و خواهد داشت.
یادم هست یک روز از من پرسید اگر شهید شود چطور برخورد می کنم. من یک جواب داشتم: «چون شهادت حق است، خدا هم صبر آن را می دهد». خدا هم همان صبر را به من داد.
#شهدا
#شهید_محمد_جهان_آرا
۶۰۵
۱۲ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.