《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت آخر
جیمین از کنارش بلند شد که همون لحضه پرستار وارد اوتاق شد
و بچه رو بغل جیمین دادجیمین به صورت اون بچه نکاه میکرد نگاهی به ات کرد و دوباره به دخترش نگاه کرد
جیمین : خیلی خوشگل
یه سمتش قدم برداشت و دخترش توی بغلش گذاشت
ات به صورت غرق در خواب درخترش نگاه میکرد و دست رو گرفت
ات : به زندگیمون خوش اومدی دوخترم
سون هی : نمیشید یکم زود تر بهمون زنگ بزنین
هر دوتا اونا به سون هی و جین دست سینه جلوی در وایستاده بود به سمت اونا رفت جیمین دخترش رو از بغل ات گرفته و توی گهواره گوشه اوتاق خوابوند
سون هی : وای برادر زادم خوشگل من چقدر نازه
جین : معلوم خوب به داییش رفته
جیمین : کی گفته دوختر من به داییش رفته اون شبیه مادرشه
جین : خوب از قدیم گفتن حلال زاده به داییش میره خوب به من رفته دیگه
بعد از این حرف جین همه با هم شروع به خندیدن کرد روز بعد از بیمارستان مرخص شد و به خونه اش برگشت و دوخترش توی به اوتاقی که براش آماده کرده بود برد با عشق دوخترشون بزرگ میکردن
همه حسرت های که خودش کشیده بود رو با دوخترش برطرف میکرد
《دوسال بعد 》
ات : جینائه ندو میخوری زمین
جین ائه بدون گوش کردن به حرف مادرش توی سالون خونه میدوید
ات : جين آئه بیام میخوام لباس تو عوض کنم
جین آئه با لحن بچگونه ای گفت
جین آئه : نههه نمیخوام دردم میاد
ات : تا عصبانی نشدم بیاد
جیمین : بازم که شما دارین کل کل میکنین
جین ائه با دیدن پدرش به سمتش دوید و جیمین هم دخترش توي بغلش گرفتش و بوسه روی پیشونی دوخترش گذاشت
جیمین : چرا به حرف مامانی گوش نمیدی
جین آئه سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت
جیمین : اگه به حرف مامانت گوش کنی میبرمت کنار دریا
جین آئه با همون لحن بچگونه و شیرینش گفت
جین آئه : باشه
(اسلاید۲ جین آئه )
بعد از آماده شدن به ساحل رفتن چون همیشه داستان آشنایی شون رو برای جین آئه تعریف میکردن اونم مثل پدر و مادر عاشق دریا بود
روی ماسه های کنار نشست بودن و به دوخترشون که درحال بازی با ماسه ها بود نگاه میکرد که با حرف ات نگاهشون بهم دوختن
ات : خیلی خوشحال که باهات آشنا شدم و عاشقت شدم تو معجزه زندگی من بودی فرشته نجاتم کسی که منو از اون جهنم خلاص کرد و به جایی آورد که از بهشت کم تر نبود
جیمین با دستاش صورتش رو قاب گرفت بوسه کوتاهی روی لباش گذاشت و پیشونیش رو بهم تکیه دادن
ات : عاشقت پارک جیمین
جیمین : ولی من دیوونتم پارک ات
ات : تا ابد
جیمین : براي هميشه
پایان
نویسنده
عشق رو فقد میشه توی داستان ها و کتاب ها دید و نوشت
اینم از پایان رومان من امیدوارم خوشتون اومده باشه
دوست دارم نظرتون رو در مورد رومانم بدونم یادتون نره که نظر شما خیلی برای نویسنده ها مهمه
پارت آخر
جیمین از کنارش بلند شد که همون لحضه پرستار وارد اوتاق شد
و بچه رو بغل جیمین دادجیمین به صورت اون بچه نکاه میکرد نگاهی به ات کرد و دوباره به دخترش نگاه کرد
جیمین : خیلی خوشگل
یه سمتش قدم برداشت و دخترش توی بغلش گذاشت
ات به صورت غرق در خواب درخترش نگاه میکرد و دست رو گرفت
ات : به زندگیمون خوش اومدی دوخترم
سون هی : نمیشید یکم زود تر بهمون زنگ بزنین
هر دوتا اونا به سون هی و جین دست سینه جلوی در وایستاده بود به سمت اونا رفت جیمین دخترش رو از بغل ات گرفته و توی گهواره گوشه اوتاق خوابوند
سون هی : وای برادر زادم خوشگل من چقدر نازه
جین : معلوم خوب به داییش رفته
جیمین : کی گفته دوختر من به داییش رفته اون شبیه مادرشه
جین : خوب از قدیم گفتن حلال زاده به داییش میره خوب به من رفته دیگه
بعد از این حرف جین همه با هم شروع به خندیدن کرد روز بعد از بیمارستان مرخص شد و به خونه اش برگشت و دوخترش توی به اوتاقی که براش آماده کرده بود برد با عشق دوخترشون بزرگ میکردن
همه حسرت های که خودش کشیده بود رو با دوخترش برطرف میکرد
《دوسال بعد 》
ات : جینائه ندو میخوری زمین
جین ائه بدون گوش کردن به حرف مادرش توی سالون خونه میدوید
ات : جين آئه بیام میخوام لباس تو عوض کنم
جین آئه با لحن بچگونه ای گفت
جین آئه : نههه نمیخوام دردم میاد
ات : تا عصبانی نشدم بیاد
جیمین : بازم که شما دارین کل کل میکنین
جین ائه با دیدن پدرش به سمتش دوید و جیمین هم دخترش توي بغلش گرفتش و بوسه روی پیشونی دوخترش گذاشت
جیمین : چرا به حرف مامانی گوش نمیدی
جین آئه سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت
جیمین : اگه به حرف مامانت گوش کنی میبرمت کنار دریا
جین آئه با همون لحن بچگونه و شیرینش گفت
جین آئه : باشه
(اسلاید۲ جین آئه )
بعد از آماده شدن به ساحل رفتن چون همیشه داستان آشنایی شون رو برای جین آئه تعریف میکردن اونم مثل پدر و مادر عاشق دریا بود
روی ماسه های کنار نشست بودن و به دوخترشون که درحال بازی با ماسه ها بود نگاه میکرد که با حرف ات نگاهشون بهم دوختن
ات : خیلی خوشحال که باهات آشنا شدم و عاشقت شدم تو معجزه زندگی من بودی فرشته نجاتم کسی که منو از اون جهنم خلاص کرد و به جایی آورد که از بهشت کم تر نبود
جیمین با دستاش صورتش رو قاب گرفت بوسه کوتاهی روی لباش گذاشت و پیشونیش رو بهم تکیه دادن
ات : عاشقت پارک جیمین
جیمین : ولی من دیوونتم پارک ات
ات : تا ابد
جیمین : براي هميشه
پایان
نویسنده
عشق رو فقد میشه توی داستان ها و کتاب ها دید و نوشت
اینم از پایان رومان من امیدوارم خوشتون اومده باشه
دوست دارم نظرتون رو در مورد رومانم بدونم یادتون نره که نظر شما خیلی برای نویسنده ها مهمه
۳.۶k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.