سناریو اسکیز
(وقتى برادرتن و تو ۱۳ سالته و بدون اجازشون میرى بيرون و ساعت ۳ شب برمیگردی خونه )
#درخواستی
*چان* : تو اکثرا هر جایی میری از چان اجازه میگیری چون اون برادر بزرگترته و همیشه مراقب و نگرانته اما ایندفعه یادت رفته بود که ازش اجازه بگیری ، خونه ی دوستت هارین بودی همینجوری که داشتید باهم عکسای آلبوم جدید جونگکوکو میدیدن و قربون صدقش میرفتین نگاهتو به ساعت انداختی و فهمیدی که ساعت یه ربع به ۳ شبه سریع از هارین و خانوادش خداحافظی کردی و یه تاکسی گرفتی و به سمت خونه رفتی(چان و ا.ت با هم توی کره تنها زندگی میکنن و مامان بابا شون توی ونکوور هستند برای بقیه اعضا هم همینجوریه) تو تاکسی که بودی یادت افتاد که از چان اجازه نگرفتی بودی میدونستی که الان کلی نگرانت شده تازه موبایلتم شارژش تموم شده بود و نمیتونستی با چان تماس بگیری بعد از یه ربع به خونه رسیدی کلیداتو در اوردی تا درو باز کردی چانو دیدی که سرشو توی دستاش رفته بود و داشت پاشو تکون میداد سریع دویدی سمتش و بغلش کردی که اونم با دیدن تو متقابلا تورو توی آغوشش کشید
+ببخشید اوپا ببخشید یادم رفت که بهت بگم امشب میرم خونه هارین
_چرا جواب تماسامو ندادی؟
+شارژم تموم شده بود متاسفم
_دیگ همچین کاری نکنیا میدونی چقدر نگرانت شدم خواهر کوچولوم؟
+چشم اوپا قول میدم دیگ بدون اجازت جایی نرم
*لینو* : با دوستات نایون و لیا به بار رفته بودی و از لینو هم اجازه نگرفته بودی چون معلوم بود که اجازه نمیداد همینجوری که داشتی مشروبتو میخوردی و میرقصیدی به ساعت دیواری بار نگاهی انداختی ساعت ۳ شب بود زیاد مست نبودی و هوشیاری داشتی تا ساعتو دیدی سریع بدون خداحافظی از دوستات به بیرون بار رفتی و چون بار خیلی به آپارتمانتون نزدیک بود تا خونه رو دویدی با سرعت خودتو به آسانسور رسوندی و طبقه ی ۸ رو زدی وقتی که آسانسور وایساد سریع ازش پیاده شدی و در خونه رو باز کردی تا اومدی بری داخل خونه چون سرت پایین بود سرت با جسمی برخورد کرد سرت رو که بالا آوردی با قامت بزرگ لینو مواجه شدی لینو با یه حالت عصبانی و نگرانی به تو نگاه میکرد و گفت
_کجا بودی تا این ساعت؟!(کمی عصبانی)
+بار بودم ببخشید که ازت اجازه نگرفتم و انقدر دیر اومدم خونه خودم میدونم کارم خیلی غلط بود لطفا منو ببخش لینو اوپا
لینو همینجوری به تویی که با چشمای مظلوم بهش خیره بودی نگاه میکرد و لبخند ریزی زد و بدن ظریف و کوچولوتو توی آغوشش گرفت و گفت
_میبخشمت کوچولوم ولی دیگ حق نداری بدون اجازم جایی بری
+میسی اوپا(لبخند کیوت)
ادامه تو پست بعد
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.