*جیسونگ* : با دوستات بیرون رفته بودی و از هان هم اجازه نگ
*جیسونگ* : با دوستات بیرون رفته بودی و از هان هم اجازه نگرفته بودی ساعت مچی تو چک کردی و فهمیدی ساعت ۲ شبه از دوستات خداحافظی کردی و موبایلتم توی خونه جا گذاشته بودی و راهت خیلی دور بود هیچ تاکسی گیر نمیومد و ایستگاه اوتوبوسم خیلی دور بود، موبایلم نداشتی که به جیسونگ زنگ بزنی که بیاد دنبالت ،کلافه دستی توی موهات کشید و کنار خیابون روی پله ی یه ساختمون منتظر تاکسی نشستی و حالا بعد از ۱ ساعت تاکسی گیرت اومد و سریع به سمت خونه اومدی زنگ درو زدی که با قیافه ی عصبی جیسونگ روبهرو شدی
_کجا بودی ا.ت(با اخم)
+با دوستام بیرون بودم ببخشید گوشیمو خونه جا گذاشتم نتونستم بهت خبر بدم
_چرا صبح قبل از اینکه برم کمپانی بهم نگفتی خب؟
+آخه وقتی که رفتی به دوستام زنگ زدم و اونا هم گفتن بریم بیرون ببخشید
_اوکی اشکال نداره ولی دوباره تکرارش نکن حالا هم لباساتو عوض کن و بگیر بخواب کوشولو(با لبخند)
+اوکی😁
*فلیکس* : بدون اجازش رفته بودی به پارتی دوستت که یه پارتی پر از دختر و پسر هایی بود که تو نمیشناختیشون و همینجوری که داشتی میرقصیدی یه سوجو هم توی دستت بود و هر چند دقیقه یبار کمی ازش میخوردیمست بود و بخاطر هم ساعت ۳ شب از خونه ی دوستت به سمت خونه ی خودت حرکت میکردی البته خونه ی دوستت فقط ۱ کوچه پایین تر از خونه ی شما بود با تمام مستیت سعی کردی به خودت بیای و به خونه برسی بعد از ۲۰ مین به خونه رسیدی و آروم تقی به در زدی که در باشدت باز شد و یونگبوک با نگرانی شونه هاتو گرفت و ازت پرسید
_کجا بودیی؟ خوبیی؟؟
+آرهعععععععع(با حالت مستی و قهقه)
_یا ببینم مست کردی؟ اونم بدون اجازه ی اوپات؟؟؟
+ آرهعععع یونبوکاااااا(همچنان با حالت مستی)
همینجوری که داشتی میخندیدی و بلند بلند صحبت میکردی تلو تلو خوردی و تا داشتی میوفتادی یونگبوک کمرتو گرفت و مانع افتادن شد
_صب کن مستیت بپره بهت نشون میدم کوچولو(منحرف نباشیم منظورش اینه که میخواد دعواش کنه😂) ادامه پست بعدی
لایک نمیکنی ؟
_کجا بودی ا.ت(با اخم)
+با دوستام بیرون بودم ببخشید گوشیمو خونه جا گذاشتم نتونستم بهت خبر بدم
_چرا صبح قبل از اینکه برم کمپانی بهم نگفتی خب؟
+آخه وقتی که رفتی به دوستام زنگ زدم و اونا هم گفتن بریم بیرون ببخشید
_اوکی اشکال نداره ولی دوباره تکرارش نکن حالا هم لباساتو عوض کن و بگیر بخواب کوشولو(با لبخند)
+اوکی😁
*فلیکس* : بدون اجازش رفته بودی به پارتی دوستت که یه پارتی پر از دختر و پسر هایی بود که تو نمیشناختیشون و همینجوری که داشتی میرقصیدی یه سوجو هم توی دستت بود و هر چند دقیقه یبار کمی ازش میخوردیمست بود و بخاطر هم ساعت ۳ شب از خونه ی دوستت به سمت خونه ی خودت حرکت میکردی البته خونه ی دوستت فقط ۱ کوچه پایین تر از خونه ی شما بود با تمام مستیت سعی کردی به خودت بیای و به خونه برسی بعد از ۲۰ مین به خونه رسیدی و آروم تقی به در زدی که در باشدت باز شد و یونگبوک با نگرانی شونه هاتو گرفت و ازت پرسید
_کجا بودیی؟ خوبیی؟؟
+آرهعععععععع(با حالت مستی و قهقه)
_یا ببینم مست کردی؟ اونم بدون اجازه ی اوپات؟؟؟
+ آرهعععع یونبوکاااااا(همچنان با حالت مستی)
همینجوری که داشتی میخندیدی و بلند بلند صحبت میکردی تلو تلو خوردی و تا داشتی میوفتادی یونگبوک کمرتو گرفت و مانع افتادن شد
_صب کن مستیت بپره بهت نشون میدم کوچولو(منحرف نباشیم منظورش اینه که میخواد دعواش کنه😂) ادامه پست بعدی
لایک نمیکنی ؟
۴.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.