دختر، زودتر راه می رود
دختر، زودتر راه می رود
زودتر به تکلم می افتد
زودتر به سن تکلیف می رسد
اصلا انگار از همان اول، عجله دارد
انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد
حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد
چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین
مادری را چشیده است.
دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران
دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست
خوب می شوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند
دل رحم می شوی؛ حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند
دختر که باشی زود می رنجی، زود می بخشی، زود می گریی، زود می خندی
چون سرشار از احساسی ...
تو مامورِ احساس، روی زمین هستی!
بی تو و بازیگوشی هایت جهان می میرد دختر جان
زودتر به تکلم می افتد
زودتر به سن تکلیف می رسد
اصلا انگار از همان اول، عجله دارد
انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد
حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد
چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین
مادری را چشیده است.
دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران
دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست
خوب می شوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند
دل رحم می شوی؛ حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند
دختر که باشی زود می رنجی، زود می بخشی، زود می گریی، زود می خندی
چون سرشار از احساسی ...
تو مامورِ احساس، روی زمین هستی!
بی تو و بازیگوشی هایت جهان می میرد دختر جان
۳.۶k
۱۵ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.