پارت مافیایی مخفی

پارت 7مافیایی مخفی🖤🌕

کوک:تو عمارت بهت میگم

ا/ت:باشه میدونم الان وقتش نیست ولی قراره فردا امتحانات هر دومون شروع بشه و مدرسه رو به کل تموم کنیم پس باید درس بخونیم

کوک:کار منم تو اون مدرسه کوفتی دیگه تموم شده

ا/ت:هممم اوکی

عمارت+

جین:آه ویلکم تو ده مای عمارت

کوک"(پروکرفیس)

جین:باشه بابا حالا اینطوری نگام نکن عمارت تو ...وایسا بیبینم چت شده

جیهوپ:کوک شونت چه شده

کوک:براتون تعریف میکنم
.
.

نامجون:خب می شنویم

کوک:اون عوضیا تو مدرسه بهم حمله کردن(راستش اونایی که بهش حمله کردن بودن دشمناش بودن آخه یه مافیا دشمن زیاد داره)

ویمین:چرا ما رو خبر نکردی

کوک:خودم حسابشون رو رسیدم من میرم استراحت کنم (رفت بالا)

جیمین:تو خوبی ا/ت

ا/ت:آره من خوبم ولی کوک خوب نیست من برم پیشش

(جعبه کمک های اولیه رو گرفت رفت بالا )

ا/ت ویو :

جعبه رو گرفتم رفتم بالا چون دستم بند بود در نزدم رفتم تو دیدم نیست جعبه رو گذاشتم رو میز وسایل رو بیرون آوردم تا شونش رو پانسمان کنم یهو دیدم بدون پیرهن از اتاق دیگه اومد وای خدا لخته الان چه کار کنم ولی خیلی س.ک.س.ی بود و اما جراحت شونش هم بد بود

کوک:تو تو اینجا چه کار میکنی

ا/ت:بیا بشین میخوام پانسمانت کنم

کوک:.....باشه

(اومد رو تخت نشست و ا‌. ت هم زخمش رو پاک کرد و بستش )

ا/ت:الان خوب میشی

کوک:ممنون(خیلی بی صدا)

ا/ت:چیزی گفتی

کوک:نه

ا/ت:کوک میشه صحبت کنیم این وضعیت باید حل بشه

کوک:باشه بگو بیبینم ذهنت درگیری چیه

ا/ت:اینکه واقعا تو از کجا گذشتم رو میدونی اینکه چرا کمک میکنی خواهرمو پیدا کنم

کوک:اون بچه ای که وقتی کوچیک بودی باهاش دعوا کرده یادته اون من بودم من هم تو همون محله که بزرگ شدی بزرگ شدم راستش بابام قبل مرگش یه چیزی بهم داده که فقط جاش رو پدری تو میدونه میخوام پدرت رو پیدا تا هم تو خواهرت رو پیدا کنی و من هم به چیزی که میخوام برسم(ذهن:در اصل میخوام به تو کمک کنم )

ا/ت:وایسا بیبینم اون پسره رو مخ تو بودی (ذهن: ها یه منفعت بهش داشته که میخواسته بهم کمک کنه وگرنه من براش مهم نیستم)

کوک:آره

ا/ت:آها پس من برم پاین تو استراحت کن

کوک:درم پشت سرت ببند

صالون+

تهیونگ:کوک حالش خوبه

ا/ت:آره الان بهتره

جیمین:بیا توهم بشین دیگه موچی کوچولو

ا/ت:شما....افرادش هستید؟

شوگا:پخخخخ خدا نکنه معلوم که نه

نامجون:ما هفت نفر یه گروه مافیایی بزرگ هستیم

ا/ت:هاا حالا این گروه اسم هم داره

جین:خب معلومه پسران زد گلوله😏

ا/ت:هاا من تازه فهمیدم که کوک رو از بچه گی می شناختم

جیهوپ:آره ما همه چیو میدونیم

ا/ت:حالا چه شده همه تون زدین تو کار مافیایی

نامجون:خب پدر کوک عضو مافیای بود بعد مرگش کوک جاش رو گرفت

ا/ت:هااا یه چیزی بگم بهش نمیگین

جیمین:(سرش رو به علامه نه تکون داد )هر که هم هر چه بگه خودم خفش میکنم

ا/ت:ولی تو عین فرشته میمونی از پس خفه کردن کسی برمیای

تهیونگ:هههه گول ضاهرشو نخور دست شیطونو از پشت بسته

جیمین:ههه😁

ا/ت:کوک خیلی گند اخلاقه خیلی خشنه

شوگا:اون همیشه اینطوری بوده

جین: خفه شو(داره ادای کوک رو درمیاره )

!همه جر خوردن از خنده!
دیدگاه ها (۱)

ببخشید دیر گذاشتم

پارت جدید

لایک و کامنت یادتون نره

ادامه پارت ۶یه لحظه به صورتم نگاه کرد، انگار داشت توی روح من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط