تک پارتی نامجون
تک پارتی نامجون
علامت ا.ت +نامجون _
راوی : ا.ت دوست صمیمی نامجون بود و امشب نامجون اونو به یه مهمونی دعوت کرده بود
ا.ت ویو:
+نامجون به یه مهمونی که ۳ ساعت دیکه شروع میشد وعوتم کرده بود پس رفتم تا آماده شم
کارم کردم و رفتم آرایش کنم با لباس بپوشم
آرایش سادی کردم و لباس ساده سیاه هم رو پوشیدم
نامجون قرار بود خودش بیاد دنبالم پس کاری بجز صبر کردن نداشتم
نامجون ویو:
_آماده شده بودم که برم دنبال ا.ت
وقتی رسیدم در خونش گفت که الان میاد
+نامیییی یااا نامجون شی
_ب..بلع
+چرا خشکت زده پسر
_شاید بخواطر اینه که امشب میخوام به دختری که گفتم ازش خوشم میاد اعتراف کنم
+وووووو دختر خیلی خوش شانسه که نامجون کویر روش کراشه
_(زیر لب) اوم تو خیلی خوش شانسی بسی
+چی گفتی هیونگ!
_اا هیچی عزیزم بریم
+باوشع
راوی: ا.ت و نامجون رسیدن به مهمونی همه براشون دست میزدن و میگفتن چقدر به هم میان
ا.ت از این حرفا خجالت میکشید ولی نمیتونست قبول نامجون واسه یکی دیگه باشع ا.ت اونو دوست داشت ولی خبر نداشت که دختری که نامجون دربارش حرف میزد خودش بود
نامجون ویو:
_،دیگه وقتش بود
_دوستان خیلی ممنون که به این مهمونی اومدین
این مهمونی نهتنها برای شرکت بلکه برای اعتراف به عشق زندگیم هم هست
مردم: عشق زندگیش کیه خیلی کنجکاوم
_ا.ت !
+( رو شو برمیگردونه ) با منی نامجونا؟؟
_اینجا ا.ت دیگه هم هست؟
+نچ
_بیا بالا دختر
+(رفتن به روی صحنه)
_از ا.ت عزیزم ک تو روزای سخت کنارم بود تشکر میکنم و از این که وارد زندگیم شد هم تشکر میکنم
_ا.ت
+بلع
_دوست دارم
+( تعجب کرده دخترمون)منو میگی؟
_ارع تورو حاضری ملکه قلبم بشی
+نامیییی البته که میشم نچ بودم
_(بغل کردن ) دیونه
+دوست دارم
_منم دوست دارم ملکه
خوففف تک پارتی داشته باشید تا ا.ت و یونگی:)
علامت ا.ت +نامجون _
راوی : ا.ت دوست صمیمی نامجون بود و امشب نامجون اونو به یه مهمونی دعوت کرده بود
ا.ت ویو:
+نامجون به یه مهمونی که ۳ ساعت دیکه شروع میشد وعوتم کرده بود پس رفتم تا آماده شم
کارم کردم و رفتم آرایش کنم با لباس بپوشم
آرایش سادی کردم و لباس ساده سیاه هم رو پوشیدم
نامجون قرار بود خودش بیاد دنبالم پس کاری بجز صبر کردن نداشتم
نامجون ویو:
_آماده شده بودم که برم دنبال ا.ت
وقتی رسیدم در خونش گفت که الان میاد
+نامیییی یااا نامجون شی
_ب..بلع
+چرا خشکت زده پسر
_شاید بخواطر اینه که امشب میخوام به دختری که گفتم ازش خوشم میاد اعتراف کنم
+وووووو دختر خیلی خوش شانسه که نامجون کویر روش کراشه
_(زیر لب) اوم تو خیلی خوش شانسی بسی
+چی گفتی هیونگ!
_اا هیچی عزیزم بریم
+باوشع
راوی: ا.ت و نامجون رسیدن به مهمونی همه براشون دست میزدن و میگفتن چقدر به هم میان
ا.ت از این حرفا خجالت میکشید ولی نمیتونست قبول نامجون واسه یکی دیگه باشع ا.ت اونو دوست داشت ولی خبر نداشت که دختری که نامجون دربارش حرف میزد خودش بود
نامجون ویو:
_،دیگه وقتش بود
_دوستان خیلی ممنون که به این مهمونی اومدین
این مهمونی نهتنها برای شرکت بلکه برای اعتراف به عشق زندگیم هم هست
مردم: عشق زندگیش کیه خیلی کنجکاوم
_ا.ت !
+( رو شو برمیگردونه ) با منی نامجونا؟؟
_اینجا ا.ت دیگه هم هست؟
+نچ
_بیا بالا دختر
+(رفتن به روی صحنه)
_از ا.ت عزیزم ک تو روزای سخت کنارم بود تشکر میکنم و از این که وارد زندگیم شد هم تشکر میکنم
_ا.ت
+بلع
_دوست دارم
+( تعجب کرده دخترمون)منو میگی؟
_ارع تورو حاضری ملکه قلبم بشی
+نامیییی البته که میشم نچ بودم
_(بغل کردن ) دیونه
+دوست دارم
_منم دوست دارم ملکه
خوففف تک پارتی داشته باشید تا ا.ت و یونگی:)
۴.۱k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.