Part 3=معشوقه زندگیه قبلیه من
Part 3=معشوقه زندگیه قبلیه من
_کجاا تازه قسمت جالب ماجراست
+اهم من خستم بای بای
_و فلنگ رو بست و در رفت
جیمین: نمیگی خجالت می کشه
_نه
جیمین:هعییییی پیر شدم
کوک:خوب میرم تا تنها نباشه بچه میترسه
بعدصدای جیغ ا/ت اومد
+جیغعععععععععععع
_ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتننت
کوک:با دو رفتیم تو اتاق که دیدیم ا/ت افتاده رو زمین و داره میگه
+ولم نکن ولم نکن
_بغلش کردم او رفتم سوار ماشین
تهیونگ:دنبال شوگا هیونگ رفتیم کوک فقط گریه می کرد به ا/ ت وابسته بود اگه یه تار مو ازش کم میشد باهامون حرف نمیزد ا/ت شباهت زیادی به کوک داشت چشاش و لبخندش خیلی به کوک می خورد
ا/ت ویو ( در خواب )
+شاهزاده چه میکنید
_اوووو ملکه من چه خبر از معشوقه تون یاد کردین
پایان
+چشام رو آرُم باز کردم و یونگی رو بالاسم بود از جا میخواستم پاشم که متوجه شد وگفت
_واسا کمکت کنم
+گذاشتم کمکم که و پرسیدم
+هیونگ چی شده
_ خوب بعد از اینکه رفتی( کل ماجرا رو گفت)
+میخواستم حرف بزنم که پسررا اومدن کوک بدو بدو اومد سمتم و بغلم کرد
+کو...ک ول...م کن دا...رممم خفه... یش....م
کوک:گمشووو عوضی چرا اینجوری شدی
+چیزی نیست .ام فقط پسرا منتظر جوابم شدن
کوک: خوب چی میخوای بگی کوچولو
+خخخخخ خوب .... چیزه یه صحنه از زندگی قبلیم رو دیدم که یه مرد بود
کوک:چه شکلی بود
+کوک گفتم بت
+بعدم میشه بریم خونه
_باشه بریم ولی امشب پیش منی فهمیدی
+اما هیونگ ...
_اما ولی نداریم
+باشههههههه
_کجاا تازه قسمت جالب ماجراست
+اهم من خستم بای بای
_و فلنگ رو بست و در رفت
جیمین: نمیگی خجالت می کشه
_نه
جیمین:هعییییی پیر شدم
کوک:خوب میرم تا تنها نباشه بچه میترسه
بعدصدای جیغ ا/ت اومد
+جیغعععععععععععع
_ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتننت
کوک:با دو رفتیم تو اتاق که دیدیم ا/ت افتاده رو زمین و داره میگه
+ولم نکن ولم نکن
_بغلش کردم او رفتم سوار ماشین
تهیونگ:دنبال شوگا هیونگ رفتیم کوک فقط گریه می کرد به ا/ ت وابسته بود اگه یه تار مو ازش کم میشد باهامون حرف نمیزد ا/ت شباهت زیادی به کوک داشت چشاش و لبخندش خیلی به کوک می خورد
ا/ت ویو ( در خواب )
+شاهزاده چه میکنید
_اوووو ملکه من چه خبر از معشوقه تون یاد کردین
پایان
+چشام رو آرُم باز کردم و یونگی رو بالاسم بود از جا میخواستم پاشم که متوجه شد وگفت
_واسا کمکت کنم
+گذاشتم کمکم که و پرسیدم
+هیونگ چی شده
_ خوب بعد از اینکه رفتی( کل ماجرا رو گفت)
+میخواستم حرف بزنم که پسررا اومدن کوک بدو بدو اومد سمتم و بغلم کرد
+کو...ک ول...م کن دا...رممم خفه... یش....م
کوک:گمشووو عوضی چرا اینجوری شدی
+چیزی نیست .ام فقط پسرا منتظر جوابم شدن
کوک: خوب چی میخوای بگی کوچولو
+خخخخخ خوب .... چیزه یه صحنه از زندگی قبلیم رو دیدم که یه مرد بود
کوک:چه شکلی بود
+کوک گفتم بت
+بعدم میشه بریم خونه
_باشه بریم ولی امشب پیش منی فهمیدی
+اما هیونگ ...
_اما ولی نداریم
+باشههههههه
۴.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.