روزیشاید پنجاه سال دیگردر ایوان پاییزوقتی نوه ات را اغوش میکنیغمگین نشودر آن لحظه این را بدان که گرآن شاعرجوانزنده کنارت بودکنون در آغوششغرق عشق بودی