پارت دوازده
پارت دوازده
رزی :
دراکولا _ خون انسان 🤐
_از کجا میاری ؟
_ خونه انسان تشنگیمونو رفع میکنه 👻 واس همین دختره ی کله پوک 😬
سهون _ خوب الان ما اماده ایم هنوزم نریم به جنگ دری جون 😆 😃 (دست پرورده ی خودمی) 😋
دراکولا _ چرا الان میتونین ولی اگه ترسیدین به من ربطی نداره هاا 🤗
رز زیره لب گفت :
_عنتره کثافطه پیره سگ 😄
دراکولا _ چی ؟
رز _ چی ؟! هان ؟ هیچی 😂 😂
بعد راه افتادیم از اینجا نمیشه به جایی که بودیم رفت واسه همین 🙂
بچه ها قسمته ترسناکی که منتظرش بودین👹
رز :
داشتیم میرفتیم صدایه پا نیومد همه مون میترسیدین ولی به رویه خودمون نمیاوردیم خیلی بد بود بعد همش چشم زرده کهربایی میدیدم اخری یه دختری دیدیم که شنله مشکی برش بود موهایه مشکیش زده بود بیرون چشاش بسته بود بچه ها امدن جیغ بکشن که دختره چشایه زرده کهربایی شو باز کرد و با اجله گفت :
_کمکم کنید !!
و پنهان شو بعدش صدایه گریه بچه میومد در حدی که داشتیم کر میشدیم و صدایه جیغه دختره ۱۶ یا ۱۸ ساله میومد انقد صداش بد بود که گوشای اونایی که انسان بودن خون میامد منم درد داشتم خیلی پونی داشت گریه میکرد مه جیا و می چا هم همین طور ترسیده بودیم که یه پسر با موهایه مسکیه بهم ریخته و پوسته سفیده رنگ پریده گفت :
_شما دنیایه ما رو میبینین باید بمیرین
و صدایه اره برقی امد تا تونستیم دویدیم و گریه کردیم تا به بیرون از جنگل رسیدیم یه جاده متروکه بود یه بچه کوچولو در حده ۳ یا ۴ سال امد چشاش قرمز بودن داشت نگاهمون میکرد و گفت :
_ تو میمیری مطمعن باش نه تنها تو همهتون میمیرین 😱
بعد مثه قبلیه پنهان شد ولی هنو از جنگل صدایه اره میومد جلو تر رفتبم همون پسره رو تیکه تیکه شده بود و اون پسره مو پریشونه اره تو دستش بود افتاد دنبالمون 💀
(بچه ها منظورش از دنیایه ما دنیایه مرده ها 👻 )
ادامه دارد ....
چطور بود ؟،! کامنت اجباریست 😒 🙃
رزی :
دراکولا _ خون انسان 🤐
_از کجا میاری ؟
_ خونه انسان تشنگیمونو رفع میکنه 👻 واس همین دختره ی کله پوک 😬
سهون _ خوب الان ما اماده ایم هنوزم نریم به جنگ دری جون 😆 😃 (دست پرورده ی خودمی) 😋
دراکولا _ چرا الان میتونین ولی اگه ترسیدین به من ربطی نداره هاا 🤗
رز زیره لب گفت :
_عنتره کثافطه پیره سگ 😄
دراکولا _ چی ؟
رز _ چی ؟! هان ؟ هیچی 😂 😂
بعد راه افتادیم از اینجا نمیشه به جایی که بودیم رفت واسه همین 🙂
بچه ها قسمته ترسناکی که منتظرش بودین👹
رز :
داشتیم میرفتیم صدایه پا نیومد همه مون میترسیدین ولی به رویه خودمون نمیاوردیم خیلی بد بود بعد همش چشم زرده کهربایی میدیدم اخری یه دختری دیدیم که شنله مشکی برش بود موهایه مشکیش زده بود بیرون چشاش بسته بود بچه ها امدن جیغ بکشن که دختره چشایه زرده کهربایی شو باز کرد و با اجله گفت :
_کمکم کنید !!
و پنهان شو بعدش صدایه گریه بچه میومد در حدی که داشتیم کر میشدیم و صدایه جیغه دختره ۱۶ یا ۱۸ ساله میومد انقد صداش بد بود که گوشای اونایی که انسان بودن خون میامد منم درد داشتم خیلی پونی داشت گریه میکرد مه جیا و می چا هم همین طور ترسیده بودیم که یه پسر با موهایه مسکیه بهم ریخته و پوسته سفیده رنگ پریده گفت :
_شما دنیایه ما رو میبینین باید بمیرین
و صدایه اره برقی امد تا تونستیم دویدیم و گریه کردیم تا به بیرون از جنگل رسیدیم یه جاده متروکه بود یه بچه کوچولو در حده ۳ یا ۴ سال امد چشاش قرمز بودن داشت نگاهمون میکرد و گفت :
_ تو میمیری مطمعن باش نه تنها تو همهتون میمیرین 😱
بعد مثه قبلیه پنهان شد ولی هنو از جنگل صدایه اره میومد جلو تر رفتبم همون پسره رو تیکه تیکه شده بود و اون پسره مو پریشونه اره تو دستش بود افتاد دنبالمون 💀
(بچه ها منظورش از دنیایه ما دنیایه مرده ها 👻 )
ادامه دارد ....
چطور بود ؟،! کامنت اجباریست 😒 🙃
- ۲.۷k
- ۱۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط