قلب مشکی من
Part 4
رسیدم خونه و برای خودم قهوه درست کردم داشتم فیلم میدیدم که تهیونگ بهم زنگ زد
و گفت پسرا به خاطره اینکه جایزه رو بردن جشن گرفتن
لباسم رو پوشیدم ( عکسش رو میزارم )
و ارایش ملایم کردم و سوار ماشین خودم شدم که پورشه بود و رفتم سمت خونه تهیونگ چون جشن اونجا بود
بعد از چند مین
رسیدم در زدم تهیونگ در رو باز کرد و بغلم کرد و بهم خوش آمد گفت
رفتم تو پسرا تا منو دیدن بغلم کردن و بهم سلام کردن ولی فقط جایه ی نفر خالی بود اونم کوک بود!
برام سؤال بود کجا هست ؟ چرا نیومد !
تهیونگ که نگاه های منو دید اومد پیشم و با لبخند گفت اون پیش دوست دخترشه و سرش شلوغه ( تهیونگ نمی دونه میا عاشق کوک هست ! )
قلبم درد گرفت پس چرا اون شب منو بوسید و اون کلمات رو گفت که باعث از قبل بیشتر عاشقش شم ؟!
بچه ها واقعا حمایت نمیشه این فیکم اگه همین طور ادامه پیدا کنه این فیک رو دیگه نمی نویسم
رسیدم خونه و برای خودم قهوه درست کردم داشتم فیلم میدیدم که تهیونگ بهم زنگ زد
و گفت پسرا به خاطره اینکه جایزه رو بردن جشن گرفتن
لباسم رو پوشیدم ( عکسش رو میزارم )
و ارایش ملایم کردم و سوار ماشین خودم شدم که پورشه بود و رفتم سمت خونه تهیونگ چون جشن اونجا بود
بعد از چند مین
رسیدم در زدم تهیونگ در رو باز کرد و بغلم کرد و بهم خوش آمد گفت
رفتم تو پسرا تا منو دیدن بغلم کردن و بهم سلام کردن ولی فقط جایه ی نفر خالی بود اونم کوک بود!
برام سؤال بود کجا هست ؟ چرا نیومد !
تهیونگ که نگاه های منو دید اومد پیشم و با لبخند گفت اون پیش دوست دخترشه و سرش شلوغه ( تهیونگ نمی دونه میا عاشق کوک هست ! )
قلبم درد گرفت پس چرا اون شب منو بوسید و اون کلمات رو گفت که باعث از قبل بیشتر عاشقش شم ؟!
بچه ها واقعا حمایت نمیشه این فیکم اگه همین طور ادامه پیدا کنه این فیک رو دیگه نمی نویسم
۹.۱k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.