پارت

پارت ٤

هزار و یک شب

رسیدیم خونه خیلی بزرگ بود
با اون کیلیدی که بابام بهم داده بود
درو باز کردم
با ماشین رفتم تو ولی تعجب کردم
اونجا‌ چهارتا ماشین دیگه هم بود
پورشه
لامبورگینی
بوگاتی
مازراتی
منو رفیقم تعجب کردیم خیلی هم تعجب کردیم
رفتیم داخل با چیزی که دیدیم موندیم اصلا
همون هفتا پسره تو بار وقتی رفتیم
دخل هر هفتاشون بهمون نگاه کردن
ا/ت:شما ها اینجا تو خونه من چیکار میکنید
یونگی:به خانومان خوشگل
لیا:ام پس دیگه تنها نیستی من رفتم فرار کرد و رفت
ا/ت:نه لیا منو پیش اینها تنها نزار کثافت شما ها تو خونه من چیکار میکنید
نامجون:عزیز جک به ما بدهکار بود بجایه پول خونه رو بهمون داد
ا/ت:اما منم این خونه رو از جک بی ناموس گرفتم
کوک:اگه میخوای ما اینجا هشتا اتاق داریم
و یکیش اضافه است
جیمین:وسایلت رو برات میارم بالا
ا/ت:نمیخواد خودم مگه شلم اینجا
جیهوپ:جیمین داداش ولش کن بهش خوبی نیومده
ادامه پارت بعد
دیدگاه ها (۰)

پارت ٣ هزار و یک شبمیخواستم جواب اون هفتا پسر رو بدم که لیا ...

پارت ٢ هزار و یک شباز بابام خدافظی کردم سوار شدم حرکت کردیم ...

ویو ا،ت صبح از خواب پاشدم رفتم دست و صورتمو شستم کارای لازم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط