Part =6
ددی فاکر وحشی
لی :بدنامون بهم تصادف کرد هردومون نیمه لخ*ت بودیم
تحمل نکردم و به لب*اش حمله کردم
+به لب*ام حمله کرد منم هل میدادم و میزدم
ویو لی
منو هل میداد و میزد دستاشو گرفتم و بالا زدم و به کارم ادامه دادم
مک زدم مک زدم تا دیدم دیگه نفس کم داشتم جدا شدم
الان هم سمت گردنش حمله کردم سرمو تو گردنش گذاشتم و بو میکردم و م*ک میزدم خیلی خشن م*ک میزدم جای کیس مارکایی که گذاشتم سیاه بود از بس ک خشن م*ک زدم
خودش هم شروع ب گریه کرد دلم براش سوخت و ازش جدا شدم ولی بازم از روش بلند نشدم
+خیلی بد و خشن و وحشی م*ک میزد حس کردم ک لبام پاره شد جای کیس مارک هایی ک گذاشت سیاه بود
منم شروع ب گریه کردم وقتی دید گریه کردم ازم جدا شد ولی کامل از رو بدنم بلند نشد
لی:چته ؟هر*زه ها ک خوششون میاد دیگ چرا علکی ادا در میاری
+من هر*زه نیستم چرا نمیفهمی لطفاً دست از سرم بردار من باکرم تا الان کسی بهم دس نزده هیچکس
چرا منو اذیت میکنی من بهت مدیونم ؟؟؟؟؟
باهم اشنایی چیزی داشتیم چرا منو ول نمیکنی
لی:حال دلم بهش میسوخت میدونم هر*زه نیس ولی فقط بخاطر حرص دادنش میگفتم من عاشق سوهی شدم اره عاشقش شدم وقتی بهش نزدیک میشم ضربان قلبم میره بالای صد و........ (تو دلش واسه خودش تعریف میکرد )
دیگ باهاش کاری نکردم ازش کامل جدا شدم و پاشدم رفتم لباس بالاتنمو بپوشم
....
پوشیدم تموم کردم خودش هنوز لباس نپوشیده بود فقط حوله دور بدنش بود و گریه میکرد
اومدم پیشش بش گفت
لی:گریه نکن دیگ باهات کاری ندارم سوهی من میخوام بهت ی چیزی بگم میخوام بگم ک ........
خماری
شرایط
۱۱۰ فالوور
۱۵ لایک هم این پارت هم اون پارت
۱۰کامنت
انرژی بدید و منتظر پارتای بعد باشید
دوستون دارم لاوام مرسی از حمایتی ک امروز نشون دادید واقعا بهم انرژی دادید ❤️😘
لی :بدنامون بهم تصادف کرد هردومون نیمه لخ*ت بودیم
تحمل نکردم و به لب*اش حمله کردم
+به لب*ام حمله کرد منم هل میدادم و میزدم
ویو لی
منو هل میداد و میزد دستاشو گرفتم و بالا زدم و به کارم ادامه دادم
مک زدم مک زدم تا دیدم دیگه نفس کم داشتم جدا شدم
الان هم سمت گردنش حمله کردم سرمو تو گردنش گذاشتم و بو میکردم و م*ک میزدم خیلی خشن م*ک میزدم جای کیس مارکایی که گذاشتم سیاه بود از بس ک خشن م*ک زدم
خودش هم شروع ب گریه کرد دلم براش سوخت و ازش جدا شدم ولی بازم از روش بلند نشدم
+خیلی بد و خشن و وحشی م*ک میزد حس کردم ک لبام پاره شد جای کیس مارک هایی ک گذاشت سیاه بود
منم شروع ب گریه کردم وقتی دید گریه کردم ازم جدا شد ولی کامل از رو بدنم بلند نشد
لی:چته ؟هر*زه ها ک خوششون میاد دیگ چرا علکی ادا در میاری
+من هر*زه نیستم چرا نمیفهمی لطفاً دست از سرم بردار من باکرم تا الان کسی بهم دس نزده هیچکس
چرا منو اذیت میکنی من بهت مدیونم ؟؟؟؟؟
باهم اشنایی چیزی داشتیم چرا منو ول نمیکنی
لی:حال دلم بهش میسوخت میدونم هر*زه نیس ولی فقط بخاطر حرص دادنش میگفتم من عاشق سوهی شدم اره عاشقش شدم وقتی بهش نزدیک میشم ضربان قلبم میره بالای صد و........ (تو دلش واسه خودش تعریف میکرد )
دیگ باهاش کاری نکردم ازش کامل جدا شدم و پاشدم رفتم لباس بالاتنمو بپوشم
....
پوشیدم تموم کردم خودش هنوز لباس نپوشیده بود فقط حوله دور بدنش بود و گریه میکرد
اومدم پیشش بش گفت
لی:گریه نکن دیگ باهات کاری ندارم سوهی من میخوام بهت ی چیزی بگم میخوام بگم ک ........
خماری
شرایط
۱۱۰ فالوور
۱۵ لایک هم این پارت هم اون پارت
۱۰کامنت
انرژی بدید و منتظر پارتای بعد باشید
دوستون دارم لاوام مرسی از حمایتی ک امروز نشون دادید واقعا بهم انرژی دادید ❤️😘
۶.۲k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.