خرماگرفته بود دستش

خرماگرفته بود دستش
به تک تک بچه ها تعارف میکرد.

+گفتم:مرسی
+گفت:چی گفتی؟
+گفتم:مرسی

ایستاد و گفت: دیگه نگو مرسی؛
بگو خدا پدر مادرتو بیامرزه.
#حاج_احمد_متوسلیان

#شهدایی
🆔 @jomlax
دیدگاه ها (۴)

باور دارم یکی از همین صبح ها ،که بی هوا و خسته چشم باز کنمبو...

ای شـهید گـمنام 💔 تو در بی نشان بـودن مزارت به مـادر شبیه ه...

آیا این مصداق «رحماء علی الکفار اشداء بینهم» نیست؟! #روحانی ...

#پیام_سلامتی غذا باید به آرامی، با تأنی در مدت زمان هر چه طو...

زندگی نامعلوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط