عشق ممنوعه 2 پارت ۲ ...
جیمین : رسیدم خونه همونجا رو زمین دراز کشیدم که خوابم برد ...
صبح ساعت ۷
(زنگ زدن گوشی)
جیمین : بله؟
+ برای کار درخواست داده بودید .
جیمین : سریع از جام پریدم ، بله بله درخواستم قبول شده؟
+ بله تا یک ساعت دیگه بیاین به این آدرسی که بهتون ارسال میشه .
جیمین : حتما ممنون . سریع بلند شدم ساعت ۷ بود یه لباس مرتب برداشتم و رفتم بیرون تا تو راه یه چیزی بخورم .(لباسشو گذاشتم)
....
جیمین : رسیدم دم در و زنگ رو زدم خونه ی بزرگی بود .
+ بفرمایید داخل .
جیمین : تو راه که میرفتیم یه سری چیز ها رو توضیح میداد.
+توی لیست نوشته بودین مدریت خوندین درسته؟
- بله.
+ خب وظیفه ی شما جا به جا کردن پرونده هاس ولی به هیچ وجه حق خوندن یا هر چیز دیگه که مربوط به پرونده هاس رو ندارید .
- او حتما ، ساعت کاری چی ؟
+ ۲۴ ساعت ، جای خواب و همه چی بهتون میدیم.
- از کی باید شروع کنم ؟ و حقوقش چقدره؟
+ همین الان و درباره حقوق باید با خودشون صحبت کنین .
- خودشون؟
+ رییس رو میگم .
- کی میتونم ببینمشون؟
+ هر وقت خودشون بخوان شاید الان شایدم فردا یا هر موقع ، خب سوال بسه این اتاقتونه اینجا میمونین و وهر چی لازمه داخل هست .
- ممنون .
....
+ قربان ، اون پسری که درخواست داده بود اومدن و به اتاقشون راهنماییشون کردم ، کی بگم بیاد پیشتون؟
- اومد؟ خوبه ،همین الان بگو بیاد .
+ چشم فقط به سوال میتونم بکنم؟
- چی؟
+ چیزی باعث شد که انقد راحت قبولش کنین؟
- سوال خوبیه ، ولی فک کنم قبلاً گفته بودم فضولی کنید عواقب بدی داره ، نه؟
- بله شرمنده ، از رو کنجکاوی پرسیدم.
+ به جای کنجکاوی بی جا برو بگو بیاد اینجا.
- چشم.
....
جیمین : داشتم اتاقو نگاه میکردم ، خب از خونم بزرگتره و این خوبه ...
+ ببخشید .
- بله؟
+ رییس خواستن الان شما رو ببینن
- الان ؟ خب بریم!
+ بفرمایید .
جیمین : چی بگم؟ چیکار کنم؟ من کار زیاد کردم ولی تو بار و کلاب و اینا ولی تا حالا همچین جایی نه .(تو دلش)
+ خب ، من دیگه میرم . فایتینگ جیمین شی.
جیمین : چرا موودش یهو عوض شد؟ ولش .
در زدم ، با صداش که اجازه داد رفتم تو .
+ سلام ( سرم پایین بود ، جرعت نداشتم سرمو بلند کنم آخه کِی اعتماد به نفسم انقد کم شده بود!)
- خب درخواستت قبول شد چرا انقد استرس داری ؟
+ من ، خب فقط یکم هول شدم .
- خیلی بی ادبیه وقتی با یکی حرف میزنی تو چشماش نگاه نکنی .
+ ببخشید ( سرمو بلند کردم تصورم یه مرد بزرگسال یا حتی خیلی پیر بود پولی اون خیلی جوون بود )
- خب ، درباره حقوقت 3,000,000 وون در
ماه ، فک کنم خوب باشه .
+ واقعا؟( باورم نمیشه تو چند ماه میتونم همهی بدهی هامو بدم ) ممنون خیلی ممنون.
- خب میتونی بری .
+ چشم ، فعلا.
...: خودت اومدی وسط آتیش پارک جیمین ، مهم نیست چی بشه دیگه اون اتفاق نمیوفته ، باید تقاصشو بدی...!
لایک کنی خوشحال میشم 🫂👈🏻💜
صبح ساعت ۷
(زنگ زدن گوشی)
جیمین : بله؟
+ برای کار درخواست داده بودید .
جیمین : سریع از جام پریدم ، بله بله درخواستم قبول شده؟
+ بله تا یک ساعت دیگه بیاین به این آدرسی که بهتون ارسال میشه .
جیمین : حتما ممنون . سریع بلند شدم ساعت ۷ بود یه لباس مرتب برداشتم و رفتم بیرون تا تو راه یه چیزی بخورم .(لباسشو گذاشتم)
....
جیمین : رسیدم دم در و زنگ رو زدم خونه ی بزرگی بود .
+ بفرمایید داخل .
جیمین : تو راه که میرفتیم یه سری چیز ها رو توضیح میداد.
+توی لیست نوشته بودین مدریت خوندین درسته؟
- بله.
+ خب وظیفه ی شما جا به جا کردن پرونده هاس ولی به هیچ وجه حق خوندن یا هر چیز دیگه که مربوط به پرونده هاس رو ندارید .
- او حتما ، ساعت کاری چی ؟
+ ۲۴ ساعت ، جای خواب و همه چی بهتون میدیم.
- از کی باید شروع کنم ؟ و حقوقش چقدره؟
+ همین الان و درباره حقوق باید با خودشون صحبت کنین .
- خودشون؟
+ رییس رو میگم .
- کی میتونم ببینمشون؟
+ هر وقت خودشون بخوان شاید الان شایدم فردا یا هر موقع ، خب سوال بسه این اتاقتونه اینجا میمونین و وهر چی لازمه داخل هست .
- ممنون .
....
+ قربان ، اون پسری که درخواست داده بود اومدن و به اتاقشون راهنماییشون کردم ، کی بگم بیاد پیشتون؟
- اومد؟ خوبه ،همین الان بگو بیاد .
+ چشم فقط به سوال میتونم بکنم؟
- چی؟
+ چیزی باعث شد که انقد راحت قبولش کنین؟
- سوال خوبیه ، ولی فک کنم قبلاً گفته بودم فضولی کنید عواقب بدی داره ، نه؟
- بله شرمنده ، از رو کنجکاوی پرسیدم.
+ به جای کنجکاوی بی جا برو بگو بیاد اینجا.
- چشم.
....
جیمین : داشتم اتاقو نگاه میکردم ، خب از خونم بزرگتره و این خوبه ...
+ ببخشید .
- بله؟
+ رییس خواستن الان شما رو ببینن
- الان ؟ خب بریم!
+ بفرمایید .
جیمین : چی بگم؟ چیکار کنم؟ من کار زیاد کردم ولی تو بار و کلاب و اینا ولی تا حالا همچین جایی نه .(تو دلش)
+ خب ، من دیگه میرم . فایتینگ جیمین شی.
جیمین : چرا موودش یهو عوض شد؟ ولش .
در زدم ، با صداش که اجازه داد رفتم تو .
+ سلام ( سرم پایین بود ، جرعت نداشتم سرمو بلند کنم آخه کِی اعتماد به نفسم انقد کم شده بود!)
- خب درخواستت قبول شد چرا انقد استرس داری ؟
+ من ، خب فقط یکم هول شدم .
- خیلی بی ادبیه وقتی با یکی حرف میزنی تو چشماش نگاه نکنی .
+ ببخشید ( سرمو بلند کردم تصورم یه مرد بزرگسال یا حتی خیلی پیر بود پولی اون خیلی جوون بود )
- خب ، درباره حقوقت 3,000,000 وون در
ماه ، فک کنم خوب باشه .
+ واقعا؟( باورم نمیشه تو چند ماه میتونم همهی بدهی هامو بدم ) ممنون خیلی ممنون.
- خب میتونی بری .
+ چشم ، فعلا.
...: خودت اومدی وسط آتیش پارک جیمین ، مهم نیست چی بشه دیگه اون اتفاق نمیوفته ، باید تقاصشو بدی...!
لایک کنی خوشحال میشم 🫂👈🏻💜
۴.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.