من مراقبتم بچم

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_8

این راهو انتخاب کرده بودم و باید با همه چیزش کنار میومدم

رییس اینجا بود و مجبور به اطاعت بودم

ولی قرار نبود هرچیزی رو اطاعت کنم..


الان میتونستم قبول کنم ولی بعد قطعا با من و روی سرتقم اشنا میشه!


پس لبخندی زدم و سری تکون دادم:

- بله..

همچنان اخمالود نگاهم کرد و لیستو بالا اورد:

- قد؟

واقعا این سوالات برا عضو شدن لازم بود؟

اروم لب زدم:

- ۱۷۰
ادامه داد:

- وزن؟

- ۶۰کیلو

پوزخندی زد و بهم نگاه کرد:

- بعدی میخوای بادیگارد بشی؟ جالبه

سن؟

پرتردید بهش نگاه کردم

- ۲۱

◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟🫦 : @bachemaniii
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
دیدگاه ها (۰)

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_9سنم کم بود و م...

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_10با خنده ای زی...

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_7- دخترجون خیلی...

‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›─━━─━━─━━─━━─━━─━━─#Part_6صدای چرخش کلید...

در ادامه...P.2*ویو ا.ت*جای کنار خودش را خالی کرد و دستش را ر...

عاشق یه خلافکار شدم پارت ۱۵بعد نگاهم افتاد به ا.تتاحالا ندید...

روانی منP48

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط