صبح است و دلم

صبح است و دلم ،
در تپش لحظه‌ی دیدار ...
باز این دل من ،
گشته به امید تو بیدار ...

#سعدی
دیدگاه ها (۲)

شیرین استلحن چشم هایتوقتی که نامم را صدا می زنی...#زهره_خمری

شب را باید زل زد در چشمانش ، دستی کشید لای موهایش ، و هرم نف...

آنقدر بي صدا آمدمکه وقتي به خودت آمديهيچ صدايي جز من نبود آن...

دلم از این چَتای ۱۲ تا ۵ صبح با تو ... می خواد پر از هیجان ،...

آفتابے،نفس صبح دل آرایے تومَہ من،شاخ گل نرگس رعنایے توچشمهاے...

آفتابے،نفس صبح دل آرایے تومَہ من،شاخ گل نرگس رعنایے توچشمهاے...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط