به من گفتند

به من گفتند
تا کاری کنم
او عاشق شود
می بایست
کاری می کردم
که او بخندد
اما می دانی!

هر بار که
او می خندد
کسی که عاشق می شود
خود منم...

#توماسو.فراری
دیدگاه ها (۲)

چین دامنم که مرتب شدزنگِ در را امتحان می‌کنمعطر چای که در خا...

مردهایی هستند که از نگاهشان،از لبخند و حرف زدنشان،از جرعه ها...

گاهی گم میشوم در هیاهوی این شهر... خسته میشوم از پیدا کردن ب...

بیا شبیه دو حبه قندشانه به شانه دل به چای بزنیمآن قدر دور س...

عاشق نشدی زاهد ، از  عشق چه می دانی یک مهر زِ او دیدم ، از غ...

منم که فقط هر شب تا صبح فکر می کنم ،مگه چیکار کردم :)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط