پیانو ای که مینواخت
پیانو ای که مینواخت
└|∵|┐♪└|∵|┐♪└|∵|┐♪└|∵|┐♪└|∵|┐♪
p۴
( /^ω^)/♪♪( /^ω^)/♪♪( /^ω^)/♪♪( /^ω^)/♪♪
رفتم خونه سرم درد میکرد لباسی که روش رنگ ریخته شده بود رو انداختم دور و یه لباس دیگه پوشیدم
.
رفتم آشپز خونه و یه مسکن خوردم و رو مبل خوابیدم
.
.با صدای یه نفر بیدار شدم
سویی:ا.ت ا.ت بیدار شو هفت ساعته خوابیدی ساعت یک شبه بیدار شو شام بخور
ا.ت:ها.....باشه اومدم
شام خوردم و باز رفتم تو اتاقم خوابیدم
.
.
.
.
صبح بلند شدم رفتم دستشویی لباس پوشیدم و کیفمو برداشتم و رفتم آشپز خونه سریع یه چیزی خوردم و رفتم دانشکده
.
.
.
.
کلاس:
استاد:خب امروز مشخص میشه که میخواهید رو کدوم حرفه موسیقی کار کنید خب یه کاغذ بگیرید و حرفه موسیقی مورد علاقتون رو بنویسید و اسمتون هم بالاش
همه:چشم
کاغذاز کیفم آوردم بیرون اسمم رو بالاش نوشتم خب کدوم حرفه رو انتخاب کنم .......آها پیانو ورقه رو دادم دست استاد
استاد:خب همه کاغذ هاتون رو دادید وقتشه گروه بندی کنیم
لیا و تهیونگ و جیمین تو حرفه: وکال خواننده
و ...........«مثلا بعقیه رو گفت»
ا.ت و شوگا هم تو حرفه پیانو
حرفه پیانو شوگا هم پیانورو انتخاب کرد معلومه اون روز هم داشت پیانو میزد
نگاش کردم که دیدم اونم داره نگام میکنه
زنگ استراحت خرد:
رفته بودم کافه دانشکده رو یه میز نشسته بودم و قهوه میخوردم که دیدم شوگا پیشم نشست
ا.ت:ب..بله؟
شوگا:چرا پیانو رو انتخاب کردی ؟«سرد»
ا.ت:چون بهش علاقه دارم
شوگا :فقط ب پیانو ؟«پوزخند»
ا.ت :منظورت چیه
شوگا :میدونم دوستم داری
ا.ت:ههههخخخخخخجرررررررر«داره میخنده »
ا.ت:من ...من تو رو دوست دارم جرررررر«دروغ میگه هاااا دوسش داره»
شوگا:یعنی چی دوستم نداری؟
ا.ت:نه کی همچین حرفی رو گفته ؟¿
شوگا:خواهرت
ا.ت:چ...چی? چرا خواهرم باید همچین حرفی بزنه
شوگا:نمدونم
بلند شد و رفت چرا چرا باید خواهرم بهش بگه .....آخ سویی چیکار کردی
.
.
.
به
به
♪~(´ε` )♪~(´ε` )♪~(´ε` )♪~(´ε` )└|∵
واقعا تو که میدونی نیس چرا میای فازت چیه ؟¿༼ つ ◕‿◕ ༽つ༼ つ ◕‿◕ ༽つ
└|∵|┐♪└|∵|┐♪└|∵|┐♪└|∵|┐♪└|∵|┐♪
p۴
( /^ω^)/♪♪( /^ω^)/♪♪( /^ω^)/♪♪( /^ω^)/♪♪
رفتم خونه سرم درد میکرد لباسی که روش رنگ ریخته شده بود رو انداختم دور و یه لباس دیگه پوشیدم
.
رفتم آشپز خونه و یه مسکن خوردم و رو مبل خوابیدم
.
.با صدای یه نفر بیدار شدم
سویی:ا.ت ا.ت بیدار شو هفت ساعته خوابیدی ساعت یک شبه بیدار شو شام بخور
ا.ت:ها.....باشه اومدم
شام خوردم و باز رفتم تو اتاقم خوابیدم
.
.
.
.
صبح بلند شدم رفتم دستشویی لباس پوشیدم و کیفمو برداشتم و رفتم آشپز خونه سریع یه چیزی خوردم و رفتم دانشکده
.
.
.
.
کلاس:
استاد:خب امروز مشخص میشه که میخواهید رو کدوم حرفه موسیقی کار کنید خب یه کاغذ بگیرید و حرفه موسیقی مورد علاقتون رو بنویسید و اسمتون هم بالاش
همه:چشم
کاغذاز کیفم آوردم بیرون اسمم رو بالاش نوشتم خب کدوم حرفه رو انتخاب کنم .......آها پیانو ورقه رو دادم دست استاد
استاد:خب همه کاغذ هاتون رو دادید وقتشه گروه بندی کنیم
لیا و تهیونگ و جیمین تو حرفه: وکال خواننده
و ...........«مثلا بعقیه رو گفت»
ا.ت و شوگا هم تو حرفه پیانو
حرفه پیانو شوگا هم پیانورو انتخاب کرد معلومه اون روز هم داشت پیانو میزد
نگاش کردم که دیدم اونم داره نگام میکنه
زنگ استراحت خرد:
رفته بودم کافه دانشکده رو یه میز نشسته بودم و قهوه میخوردم که دیدم شوگا پیشم نشست
ا.ت:ب..بله؟
شوگا:چرا پیانو رو انتخاب کردی ؟«سرد»
ا.ت:چون بهش علاقه دارم
شوگا :فقط ب پیانو ؟«پوزخند»
ا.ت :منظورت چیه
شوگا :میدونم دوستم داری
ا.ت:ههههخخخخخخجرررررررر«داره میخنده »
ا.ت:من ...من تو رو دوست دارم جرررررر«دروغ میگه هاااا دوسش داره»
شوگا:یعنی چی دوستم نداری؟
ا.ت:نه کی همچین حرفی رو گفته ؟¿
شوگا:خواهرت
ا.ت:چ...چی? چرا خواهرم باید همچین حرفی بزنه
شوگا:نمدونم
بلند شد و رفت چرا چرا باید خواهرم بهش بگه .....آخ سویی چیکار کردی
.
.
.
به
به
♪~(´ε` )♪~(´ε` )♪~(´ε` )♪~(´ε` )└|∵
واقعا تو که میدونی نیس چرا میای فازت چیه ؟¿༼ つ ◕‿◕ ༽つ༼ つ ◕‿◕ ༽つ
۱۱.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.