تو نبودی و به پاهای خدا افتادم
تو نبودی و به پاهای خدا افتادم
دست بی رحم ترین ثانیه ها افتادم
.
تو نبودی و تبِ فاصله ها پیرم کرد
عاشقِ شعر شدم، شعر زمینگیرم کرد
.
مثنوی کردمت و شکر به جا آوردم
توی هر بیت فقط اسم تورا آوردم
.
آرزو کردمت و بغض نوشتم حالا
پای تو آب شده خشت به خشتم، حالا
.
قدِ یک خاطره گهگاه کنارم بِنِشین
نه عزیزم! خبری نیست، از آن دور ببین
.
گریه ی مرد غریب َست، ولی حادثه نیست
غرق رویای خودش بود، غریبانه گریست
دست بی رحم ترین ثانیه ها افتادم
.
تو نبودی و تبِ فاصله ها پیرم کرد
عاشقِ شعر شدم، شعر زمینگیرم کرد
.
مثنوی کردمت و شکر به جا آوردم
توی هر بیت فقط اسم تورا آوردم
.
آرزو کردمت و بغض نوشتم حالا
پای تو آب شده خشت به خشتم، حالا
.
قدِ یک خاطره گهگاه کنارم بِنِشین
نه عزیزم! خبری نیست، از آن دور ببین
.
گریه ی مرد غریب َست، ولی حادثه نیست
غرق رویای خودش بود، غریبانه گریست
۷۸۹
۱۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.