رمان : با شما که رودرواسی ندارم
رمان : با شما که رودرواسی ندارم
این رمان یکی از بهترین رمانهایی بوده که خوندم
نوشته زهرا پور قربان
داستان ماجرای زنی است به نام "زری زمانی" که حوادث و وقایع تلخی را پشت سر می گذارد .از کودکی و پابرهنگی اش از گرسنگی و بی خانمانیش از مادرش که هرچه بدبختی و گرفتاری است سر او می آید از پدرش که معتاد است پدری که نتها باری از زندگی بر دوش ندارد که خود همانند همه معتادان باری است بر این زندگی...
با شما که رودرواسی ندارم! اما باید بگویم نمی دانم چطور می شود خواندن این اثر را به دیگران توصیه نمود وقتی صفحه به صفحه این اثر آدم را می رنجاند و می آزارد!
"با شما که رودرواسی ندارم " رمانی است واقعگرا و خطی با روایتی اول شخص آنهم اول شخصی که راوی اش خود قهرمان که نه ،زینب بلا کش داستان است و قصه از زبان او تعریف می شود او با پیش رفتن داستان بزرگ می شود و حوادث سیاه زندگی اش را عین به عین تعریف می کند...
می شود این کتاب را در زمره آثار رئالیست اجتماعی یا رئالیست سیاه! اجتماعی جا داد و مولف های ساختاری این ژانر را در آن یافت...
این رمان یکی از بهترین رمانهایی بوده که خوندم
نوشته زهرا پور قربان
داستان ماجرای زنی است به نام "زری زمانی" که حوادث و وقایع تلخی را پشت سر می گذارد .از کودکی و پابرهنگی اش از گرسنگی و بی خانمانیش از مادرش که هرچه بدبختی و گرفتاری است سر او می آید از پدرش که معتاد است پدری که نتها باری از زندگی بر دوش ندارد که خود همانند همه معتادان باری است بر این زندگی...
با شما که رودرواسی ندارم! اما باید بگویم نمی دانم چطور می شود خواندن این اثر را به دیگران توصیه نمود وقتی صفحه به صفحه این اثر آدم را می رنجاند و می آزارد!
"با شما که رودرواسی ندارم " رمانی است واقعگرا و خطی با روایتی اول شخص آنهم اول شخصی که راوی اش خود قهرمان که نه ،زینب بلا کش داستان است و قصه از زبان او تعریف می شود او با پیش رفتن داستان بزرگ می شود و حوادث سیاه زندگی اش را عین به عین تعریف می کند...
می شود این کتاب را در زمره آثار رئالیست اجتماعی یا رئالیست سیاه! اجتماعی جا داد و مولف های ساختاری این ژانر را در آن یافت...
۱.۱k
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.