اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت_110

_این سومین بار که این اتفاق میفته...حتما دلیلی داره وگرنه چرابایداینطوری بشه؟

باگیجی گفت:

_من هیچی نمیدونم استاد...فقط میدونم اونقدر توخودش ریخته وسکوت کرده که دیگه این روزاس نابودمیشه

نفس عمیقی کشیدم وزیرلب زمزمه کردم:

_اخ ازدست توپناه

_چیزی گفتین؟

_نه

سری تکون دادو هیچ نگفت


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎#اغوش_استاد🌙
#پارت_109

گوشی رو قطع کردم ورفتم سمت غزل که نشسته بود روصندلی وداشت گریه می کرد نشستم کنارش گفتم:

_حالش خوب میشه

_امیدوارم

دودلی گفتم:

_شمامیدونی چرا پناه همش غش میکنه؟

باتعجب بهم نگاه کردواروم گفت:

_چی؟

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

میخوام رمان بنویسم موضوع چی باشه🤔

#اغوش_استاد🌙#پارت_111نمیدونم چقدرگذشته بود که دراتاق بازشد و...

#اغوش_استاد🌙#پارت_108سریع گوشیم وازتوجیبم دراوردم وشماره محم...

#اغوش_استاد🌙#پارت_107سریع روبه غزل گفتم:_برو براش لباس بیار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط