اغوش استاد🌙
#اغوش_استاد🌙
#پارت_107
سریع روبه غزل گفتم:
_برو براش لباس بیار بایدببریمش بیمارستان
سری تکون دادو سریع بلندشدبراش یه مانتو وشال آورد تنش کردیم و بغلش کردم وسریع رفتم سمت پله ها وغزل هم باگریه پشت سرمون اومد گذاشتمش صندلی عقب و غزل هم نشست وسرش وگذاشت روپاش ونشستم پشت فرمون بااستارت زدم وباسرعت روندم سمت بیمارستان وهمش به عقب نگاه می کردم ترس بزرگی تودلم بود وفقط میخواستم بیداربشه وهرچی میخواد سرم داد بزنه وازم بدش بیاد فقط بدونم حالش خوبه؛
در اوژانس بیمارستان نگه داشتم وسریع پیاده شدم ودر ماشین وباز کردم وپناه روبغلم گرفتم ورفتم داخل وپرستار بادیدنم سریع اومد سمتمون گفت بذارمش روتخت ومن وغزل بیرون ایستادیم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
#پارت_107
سریع روبه غزل گفتم:
_برو براش لباس بیار بایدببریمش بیمارستان
سری تکون دادو سریع بلندشدبراش یه مانتو وشال آورد تنش کردیم و بغلش کردم وسریع رفتم سمت پله ها وغزل هم باگریه پشت سرمون اومد گذاشتمش صندلی عقب و غزل هم نشست وسرش وگذاشت روپاش ونشستم پشت فرمون بااستارت زدم وباسرعت روندم سمت بیمارستان وهمش به عقب نگاه می کردم ترس بزرگی تودلم بود وفقط میخواستم بیداربشه وهرچی میخواد سرم داد بزنه وازم بدش بیاد فقط بدونم حالش خوبه؛
در اوژانس بیمارستان نگه داشتم وسریع پیاده شدم ودر ماشین وباز کردم وپناه روبغلم گرفتم ورفتم داخل وپرستار بادیدنم سریع اومد سمتمون گفت بذارمش روتخت ومن وغزل بیرون ایستادیم.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
۲.۰k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.