از بـاغ می بَـرنـد، چـراغـانـی ات کنند
از بـاغ می بَـرنـد، چـراغـانـی ات کنند
تـا کـاجِ جشن های زمستـانی ات کنند
پوشانده اند «صبحِ» تـو را «ابرهای تار»
تنها بـه این بهـانـه، کـه بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مَبند
ایـن بـار می بَـرند کـه زندانی ات کنند!
آبِ طلـب نکرده همیـشه مُـراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
تـا کـاجِ جشن های زمستـانی ات کنند
پوشانده اند «صبحِ» تـو را «ابرهای تار»
تنها بـه این بهـانـه، کـه بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مَبند
ایـن بـار می بَـرند کـه زندانی ات کنند!
آبِ طلـب نکرده همیـشه مُـراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
۸.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳