مافیایمرگ

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:¹

روی صندلی چرخ دارم نشستم و چرخ خوردم که هوانگ دستیارم وارد شد

/سلام خانوم پرونده هارو بررسی کردی

اره میتونی ببریشون بقیه رو هم بعدا بررسی میکنم

/چشم خانوم

هوانگ

/بله خانوم

اوضاع باند چطوره

/متاسفانه خانوم در همون وضعیت هست و امکان داره بازم سقوط کنه

هوف اگه کسی برای مبادله باند پیدا شد بهم خبر بده

/چشم خانوم

هوانگ تعظیم کرد و رفت بیرون
باید برای باند فکری بکنم

سرم خیلی درد میکرد سرم رو با دستام گرفتم و چشمامو بستم ای کاش الان زنده بود

خودمو خالی میکردم

به پرونده های روی میز نگاه کردم
اصلا حوصله ی بررسی رو نداشتم

وسایلمو جمع کردم و سوییچ رو برداشتم

هوانگ من باید برم

/ولی خانوم.....

فردا بیشتر میمونم و به کارها میرسم

میخواستم برم کمی دور بزنم که گوشیم زنگ خورد با نمایان شدن اسم پدرم گوشی رو جواب دادم

بله بابا

=دخترم کجایی

یکم کارها رو انجام دادم و اومد بیرون چطور مشکلی هست

=نه فقط یکی از دوستای قدیمیم اقای جعون.. پسرش باند قوی ایی داره زود تر بیا خونه تا درموردش صحبت کنیم

_چشم پدر الان میام

قطع کردم و ماشین رو گاز دادم به سمت خونه..

بعد از چند مین رسیدم ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم و با اسانسور رفتم بالا
که دیدم یه پسر و مردی همسن پدرم نشستن

سلام بابا

رفتم جلو و به اقای جعون دست دادم پسرش خیلی سرد بود فقط سلام کردم که با سر جواب داد

×خب از وضعیت باندتون خبر دارم خانوم کیم و باند من که بعد از ازدواج به پسرم جونگکوک واگذار میشه میتونه با باند شما یکی بشه

خب پسر شما کی ازدواج میکنه که اوضاع باند من هم بهتر بشه ؟

با حرفی که بابام زد منو جونگکوک به هم نگاه کردیم........



°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
دیدگاه ها (۲)

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:²با...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:³صب...

مرسی که هستی

تک پارتی جیهوپ دورم حلقه شد با تعجب فهمیدم جیهوپه منو گذاشت ...

چند پارتی درخواستی ( ازدواج کردی بیبی⁵ آخر)ته: من میخام پسرت...

رمان عشق اجباری پارت اول

ظهور ازدواج )( فصل سوم ) پارت ۴۷۵ تند و لرزون گوشیمو برداشتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط