مافیایمرگ

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
#مافیای_مرگ
Port:²


با حرفی که بابام زد منو جونگکوک به هم نگاه کردیم.......

=خب من یه نظری دارم

پدر جونگکوک:چه نظری اقای کیم

=من میگم پسر شما و دختر من ازدواج کنن که باند زودتر به توافق برسه

پدر جونگکوک :اره نظر خوبیه پس تدارکات رو بچینیم

+چی من دوست ندارم ازدواج کنم

_پدر منم دوست ندارم ازدواج کنم

=این به صلاحه شماست من دوست ندارم باند از بین بره

+اما من.......

=ات بس کن

به جونگکوک نگاهی کردم اما انگار اونم کاری از دستش بر نمیومد رفتم اتاقم و درو بستم

نشستم و گریه کردم اما این ازدواج اجباری بود و برای پیشرفت باند بود

صدای در اومد

+میخوام تنها باشم

_منم جونگکوک

+بیا تو

جونگکوک اومد و نشست کنارم که گفتم

+چرا حرفی نزدی

_دوتامون خوب میدونیم که این ازدواج از روی علاقه نیست و از روی اجباره منم بخاطره این که باند رو به دست بیارم مجبورم

میخواستم حرف بزنم که جونگکوک بلند شد

_این ازدواج توافقیه خودت زیاد اذیت نکن و پدرت هم گفت که فردا بریم و خریدای عروسی رو انجام بدیم

+فردا ؟

_اهوم ساعت 10:00 میام دنبالت

رفت بیرون و بلند شدم و لباسامو عوض کردم

+همونطور که جونگکوک هم گفت این ازدواج توافقیه بعدا ازش جدا میشم

با این افکار خوابم برد.........

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
دیدگاه ها (۱)

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:³صب...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگ Port:⁴دی...

°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•#مافیای_مرگPort:¹روی...

مرسی که هستی

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁴⁴{ ساعت ⑨صبح } داشتیم صبحونه میخوردیم... ه...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 4 " ویو جونگکوک : وقت...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁹چند روزی گذشته بود.... همه درگیر پیدا کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط