غرور اسلیترینی P28

ادامه ی متیو ویو
داشتم می رفتم که دیدم یه سنگ حالت گودی هست سریع برداشتم و یکمی آبش کردم حتما بدردمون می خوره.... ولی خب چه جوری این سنگ پدید اومده...... الان فکرش مهم نیست الان فقط کاترین مهمه.......
رفتم پیش کاترین آبو گذاشتم و رفتم.....
الان باید برم دنبال مواد ها کتاب معجون سازی توی دستم بود خیلی استرس داشتم نکنه تشنج کنه......
40 دقیقه بعد
تا الان همه ی مواد ها به جز عصاره ی نعنا رو پیدا کردم. نمی تونستم کاری دیگه ای کنم نمی تونه زیاد دووم بیاره سریع دویدم و دنبال کاترین گشتم بلاخره پیداش کردم خیلی اوضاش خراب بود رفتم پیشش و دستمالش رو خیس کردم و گذاشتم رو پیشونیش حالش خیلی بد بود نیاز به عصاره ی نعنا داشتم برگش برای زخم بازه اما اگه آبش رو بگیریم و با آب سرد قاطی کنیم خاصیت پایین آوردن تب رو داره(از من در آوردی)
و باید با چند تا مواد دیگه که پیدا کردم قاطی می کردم درست میشد...... اما عصاره ی نعنا رو از کجا گیر بیارم.....
چند دقیقه بعد
دستام رو مشت کردم دیگه داشت اشکم در میومد کاترین رو محکم تو بغلم کشیدم و با صدای لرزون گفتم
متیو: د..... درست میشه..... ب...... با... شه؟
دیدم داشت چیزی می گفت
متیو: چی شده کاترین؟
با زور گفت
کاترین: اوسکل..... عصاره ی نعنا......
به چند تا برگ اون ور اشاره کرد.....
وااای اونجا بود نعنا اونجا بود........
شروع کردم به شادی کردن که کاترین با سرفه گفت
کاترین:اههههه.... حا..... حالا..... به جای این..... کارا..... زود باش.....
متیو: اوه... باشه
دویدم سمت نعنا کردمش تو کاسه ی آبی که که پر کرده بودم گذاشتم که کم کم رنگ فیروزه ای گرفت درست همونی که باید میشد......
ده دقیقه بعد
بلاخره همه چیز درست شد و معجون رنگ صورتی گرفت که دستمال رو آغشته به مواد کردم و گذاشتم روی پیشونی اش و تا صبح تو بغلم بود و روی پیشونی اش دستمال می زاشتم......

بچه ها بازم ببخشید پارتم کمه سعی می کنم بیشتر بنویسم😥😓😔👍
دیدگاه ها (۰)

غرور اسلیترینی p29

فیلیچ بی چاره

غرور اسلیترینی P27

غرور اسلیترینی P26

پارت ۸

You must love me... P6

من موقعی که باید ناراحتیمو نشون میدادم خندیدمموقعی که باید م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط