ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری، از دست جنگ، از
ایرانی عزیز مرا ببخش اگر با مهاجرت اجباری، از دست جنگ، از دست بنیادگراهای مذهبی(طالبان زن خفه کن)،پا به خاکت گذاشتم. مرا ببخش اگر از نانت استفاده کردم،
نانی که حق بچههایت بود.
مرا ببخش برای تمام آب و برق و گازی که- هرچند با پرداخت پول- استفاده کردم. مرا ببخش اگر از صفحات وبت برای درددل شخصی استفاده کردم.
*مرا ببخش اگر در کوچهها و خیابانهایت راه رفتم و قدم زدم. مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمانهایت و زمین کشاورزیات کار کردند و یک فرصت شغلی را شاید از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش.
میدانم با همه پوزش خواهی، باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش. *ایرانی عزیز، ازت ممنونم که به من جا و پناه دادی تا به این سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتی از هوای اکسیژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکتهای کلاس درست بنشینم و از گچ و تختهات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغانی درس میخواندم، ممنونم که اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلمهای ایرانی نیز درس بخوانم.معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی.
*شاید برای همین که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کردهای، بخشیدمت...»
به افغانیها توهین میکنند که من نه تنها از نوشتن دوباره آن احساس شرم میکنم، بلکه از خواندن آن هم شرمنده شدم:«بد و خوب در هر قومی هست. همه افغانیها تجاوزگر و جنایتکار نیستند. خائن، و ... نیستند.
برادر و پدر من برای بزرگ کردن من در خاک خوب شما، یک عمر و روزی 10تا12 ساعت کار توانفرسا و کارگری کردند و دست از پا خطا نکردند. به هرحال اگر بارگران بودیم، رفتیم. قبلا نمیتوانستم، چون بچه بودم ولی اینک که بزرگ شدهام میتوانم به کشورم برگردم
(ساره گل_مهاجر اجباری)
نانی که حق بچههایت بود.
مرا ببخش برای تمام آب و برق و گازی که- هرچند با پرداخت پول- استفاده کردم. مرا ببخش اگر از صفحات وبت برای درددل شخصی استفاده کردم.
*مرا ببخش اگر در کوچهها و خیابانهایت راه رفتم و قدم زدم. مرا ببخش اگر پدر و برادر کارگرم روی ساختمانهایت و زمین کشاورزیات کار کردند و یک فرصت شغلی را شاید از پدر و برادرت گرفتند. مرا برای همه چیز ببخش.
میدانم با همه پوزش خواهی، باز بدهکارم، بقیه بدهکاریهایم را ببخش. *ایرانی عزیز، ازت ممنونم که به من جا و پناه دادی تا به این سن برسم. سپاسگزارم که گذاشتی از هوای اکسیژن پاک خاکت، نفس بکشم. تشکر که گذاشتی چند سالی بر نیمکتهای کلاس درست بنشینم و از گچ و تختهات استفاده کنم. البته من در مدرسه خودگردان افغانی درس میخواندم، ممنونم که اجازه دادی چند سالی در مدرسه خاک تو و پیش معلمهای ایرانی نیز درس بخوانم.معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی.
*شاید برای همین که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کردهای، بخشیدمت...»
به افغانیها توهین میکنند که من نه تنها از نوشتن دوباره آن احساس شرم میکنم، بلکه از خواندن آن هم شرمنده شدم:«بد و خوب در هر قومی هست. همه افغانیها تجاوزگر و جنایتکار نیستند. خائن، و ... نیستند.
برادر و پدر من برای بزرگ کردن من در خاک خوب شما، یک عمر و روزی 10تا12 ساعت کار توانفرسا و کارگری کردند و دست از پا خطا نکردند. به هرحال اگر بارگران بودیم، رفتیم. قبلا نمیتوانستم، چون بچه بودم ولی اینک که بزرگ شدهام میتوانم به کشورم برگردم
(ساره گل_مهاجر اجباری)
۷۰۰
۳۰ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.