فیک وقتی نمیدونه دوسش داری پارت

فیک وقتی نمیدونه دوسش داری پارت ۵


ار زبان ماری

صبح از خاب پاشدم رفتم دستو صورتم رو شستم بعدش رفتم صبحونه آماده کردم تا
جیمین بیا بعدز اینکه جیمین اومد صبحونه خوردیم سمت مدرسه حرکت کردیم که رسیدیم/:

جیمین= اع اون یونجی بزار بهش بگم توهم میایی

ماری=اها اره بگو 😑

جیمین=یونجی یونجی بیا

یونجی =جانم
جیمین= مگما امشب ماری باما میاد مشکلی که نداری

یونجی=چرا دارم

جیمین =نه دیگه اونم بیاد

یونجی=همین که گفتم اون بیادم من نمیام

جیمین=اگه من دوست داری بزار بیاد

یونجی=هعی باشه🥺

جیمین=بیا بغلم

ماری=چرا اون دختر رو بغل میکنه آخه چراااااااا🔪

یونجی=کو شو لوم بیا بریم داخل

جیمین=ماری وایسادی اونجا چی داری میگی بیا بریم داخل

ماری=شما برید من نمیام

جیمین =باشه هرجور راحتی

ماری=🐣🐣

بعدز مدرسه ماری زود تر از جیمین رفت خونه جیمین بعدز اون رفت خونه

جیمین=چرا بامن نیومدی

ماری=حتما اصلاه میدونستم

جیمین=باشه بابا حاظر شو

ماری=باشه وایسا

جیمین=بدو🐥

ماری=باشه /:

بعدز ۱ ساعت حاظر شد

جیمین=من رفتم ماشین رو روشن کنم

ماری=وایسا منم اومدم بیا باهم بریم

جیمین=اوک بریم

خلاصه رفتن دنبال یونجی بعد سمت بار حرکت کردن بعد رسیدن 🙂

۱۰لایک
۱۵کامنت
دیدگاه ها (۵۹)

چیزی که همیشه دوست داشتم به طر فدارای سیگما بگم این بود انقد...

فیک وقتی نمیدونه دوسش داری پارت ۶از زبان ماریوقتی که رسیدیم ...

فیک وقتی نمیدونه دوسش داری پارت ۴ جیمین=ماری برو مهمونا اومد...

لباس ماری🙂

{مافیای من }{پارت 1}ویو جیمین صبح ساعت ۶ با صدای آلارم گوشی...

سناریو [درخواستی]وقتی دختر ۱۴ سالتون رو با دوست پسرش میبینین...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط