ویو جونگ کوک
ویو جونگ کوک
رفتم اتاق ا/ت هنوز بی هوش بود خیلی احساس گناه میکردم آخه من چرا اینکار باهاش کردم بعد چند دقیقه دستگاه به صدا در اومد شکه شده بودم همون موقع جین و چندتا پرستا ریختن تو اتاق و منو بزور از اتاق بیرون کردن از پشت پنجره داشتم نگا میکردم
_چیشد چرا دارن بهش شک وارد میکنن
بی اختیار اشکام جاری میشدن هر لحظه اشکام بیشترو بیشتر میشدن
من.. من بزرگترین و بی رحم تریم مافیای کره الان چرا باید بخاطر یک دختر ساده و معمولی گریه کنم
از بغل پنجره جوم نمیخردم و همش زل زده بودم بهش و با خودم میگفتم
_ا/ت لطفا چشماتو باز کن لطفا لطفا(گریه)
سرمو با دستام گرفته بودم تا اینکه صدا قط شد و جین از اتاق اومد بیرون
_جین چیشد ا/ت حالش خوبه(اشکاشو پاک میکنه)
٪آروم باش برش گردوندیم
_(نفس عمیق)
_میتونم ببینمش؟
٪ن هنوز صب کن
٪آمم راستی
_چیه
٪تو که گفتی عاشقش نیستی پس..
نزاشت حرفشو بزنه
_جین هیونگ الان اصلا حوصله ندارم
٪باشه باشه آروم باش(خنده ریز)
_روی صندلی کنار اتاق ا/ت نشسته و حرف جین(نکنه عاشقش شدی) میفته
_نکنه عاشقش شدم؟
_نه بابا چرا باید عاشقش شده باشم
_اما پس این حس چیه
_چرا همش نگرانش میشم
_هووووف
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش جین میاد تا بره به ا/ت سر بزنه
_جین هیونگ منم میام
٪باشه بیا
(جین داره دستگاه هارو چک میکنه)
(جونگ کوکم همیش به ا/ت زل زده)
(ا/ت به هوش اومد)
_جین جین جین
٪چیه
_ا/ت
٪(معاینش کرد) ا/ت صدامو میشنوی
+اوهوم
همون لحظه یه پرستا اومد تو اتاق
؛ آقای کیم جواب آزمایش اومد
٪آها ممنون
(بچه ها اینجا ا/ت هنوز درست و کامل به هوش نیومده)
(جین به برگه نگاه کرد و دستشو کشید به موهاش و هوووفی کشید)
_چیشده(نگران).....
میخواستم شب براتون پارت جدید بزار اما الان گذاشتم ببینید چقدر خوبم😌
رفتم اتاق ا/ت هنوز بی هوش بود خیلی احساس گناه میکردم آخه من چرا اینکار باهاش کردم بعد چند دقیقه دستگاه به صدا در اومد شکه شده بودم همون موقع جین و چندتا پرستا ریختن تو اتاق و منو بزور از اتاق بیرون کردن از پشت پنجره داشتم نگا میکردم
_چیشد چرا دارن بهش شک وارد میکنن
بی اختیار اشکام جاری میشدن هر لحظه اشکام بیشترو بیشتر میشدن
من.. من بزرگترین و بی رحم تریم مافیای کره الان چرا باید بخاطر یک دختر ساده و معمولی گریه کنم
از بغل پنجره جوم نمیخردم و همش زل زده بودم بهش و با خودم میگفتم
_ا/ت لطفا چشماتو باز کن لطفا لطفا(گریه)
سرمو با دستام گرفته بودم تا اینکه صدا قط شد و جین از اتاق اومد بیرون
_جین چیشد ا/ت حالش خوبه(اشکاشو پاک میکنه)
٪آروم باش برش گردوندیم
_(نفس عمیق)
_میتونم ببینمش؟
٪ن هنوز صب کن
٪آمم راستی
_چیه
٪تو که گفتی عاشقش نیستی پس..
نزاشت حرفشو بزنه
_جین هیونگ الان اصلا حوصله ندارم
٪باشه باشه آروم باش(خنده ریز)
_روی صندلی کنار اتاق ا/ت نشسته و حرف جین(نکنه عاشقش شدی) میفته
_نکنه عاشقش شدم؟
_نه بابا چرا باید عاشقش شده باشم
_اما پس این حس چیه
_چرا همش نگرانش میشم
_هووووف
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودش جین میاد تا بره به ا/ت سر بزنه
_جین هیونگ منم میام
٪باشه بیا
(جین داره دستگاه هارو چک میکنه)
(جونگ کوکم همیش به ا/ت زل زده)
(ا/ت به هوش اومد)
_جین جین جین
٪چیه
_ا/ت
٪(معاینش کرد) ا/ت صدامو میشنوی
+اوهوم
همون لحظه یه پرستا اومد تو اتاق
؛ آقای کیم جواب آزمایش اومد
٪آها ممنون
(بچه ها اینجا ا/ت هنوز درست و کامل به هوش نیومده)
(جین به برگه نگاه کرد و دستشو کشید به موهاش و هوووفی کشید)
_چیشده(نگران).....
میخواستم شب براتون پارت جدید بزار اما الان گذاشتم ببینید چقدر خوبم😌
۱۰.۵k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.