گوکی ۱۵
گوکی ۱۵
درسته اتفاق غیر منتظره بوسیده شدن من توسط کوک بود
تو عمق خجالت کشیدنم صورتش رو ازم فاصله داد و با قیافه ای فوق العاده خونسرد
_خب بچرخونید
نمیدونم چم شده بود ولی هر طور شده بود نشستم و چند دور بعد هم با خجالت بازی کردم دیگه کم کم همه رفتن اتاق هاشون راستش همه کاپلی میخوابیدن یعنی کنار دوست پسرشون منو کوک هم که کاپل نیستیم الانم بعد از اون بوسه نمیتونم تو چشماش نگاه کنم بعد الان به هر کدوم از دخترا بگم بیا پیشم بخواب عمرا اگه قبول کنه عجب گیری کردمااااا
اخه چیکار کنم اروم باش ا/ت حالا از این دستشویی کوفتی بیا بیرون کوک خیر سرش میخواد بره دستشویی خوب آروم اخه این لباس خوابه چرا اینجوریه اه(اسلاید 2)
..........................................................
خلاصه هر طور شده شب رو به صبح رسوندیم و صبحانه رو خوردیم و راه افتادیم طرف خونه یعنی الان من تو خونه بماد که بابام دعوامون کرد کوک به هیچ جاش نگرفت منم که تقصیر کار نبودم رفتم اتاقم اما از حق نگزریم کوک خیلی خوشگله خیلی خیلی خیلی خوشگله خوب با منم که بد رفتار نمیکنه منم ازش خوشم میاد چیکار کنم؟
وللش وقت ناهاره گشنم شده برم پایین یه چیزی پیدا کنم بخورم
با ضعف دلم خودم رو رسوندم پایین
+مامان گشنمه
یوجین:یه چی بردار بخور
+ممنون از راهنماییت
یه بیسکوییت از کابینت برداشتم
+ ناهار آماده شد صدام کن
و رفتم اتاقم شروع کردم به خوردن بیسکوییت و کتاب خوندن و بلا خره آخرین صفحه کتابم رو خوندم که صدای مامانمدر اومد بیا ناهار
رفتم پایین برای کوک و پدرم هم خونه بودن ناهار رو خوردیم و هر کی رفت تو اتاقش ساعت تقریبا ۴ بود تا ۵ نیم خوابیدم بعدش رفتم حموم یه دوش کرفتم سرحال شدم و یه میکاپ لایت کردم لباسام پوشیدم آماده شدم رفتم پایین (اسلاید 3 و 4)
+مامان من میرم کتاب خونه
یوجین:مراقب خودت باش
_وایسا برسونمت ا/ت
+نمیخواد خودم میرم
_ناز میکنی
+نه گفتم که خودم میرم
_تو بچه بودی جون میدادی دو دقیقه پیش من باشی الان داری ازم فرار میکنی؟
+هی حودت هم داری میگی بچه بودی الان بزرگ شدم
_ولی هنوزم کل هیکلت همون جوری مونده
+بازم شروع کردی صد بار گفتم الان میگم تو خیلی گنده ای
درسته اتفاق غیر منتظره بوسیده شدن من توسط کوک بود
تو عمق خجالت کشیدنم صورتش رو ازم فاصله داد و با قیافه ای فوق العاده خونسرد
_خب بچرخونید
نمیدونم چم شده بود ولی هر طور شده بود نشستم و چند دور بعد هم با خجالت بازی کردم دیگه کم کم همه رفتن اتاق هاشون راستش همه کاپلی میخوابیدن یعنی کنار دوست پسرشون منو کوک هم که کاپل نیستیم الانم بعد از اون بوسه نمیتونم تو چشماش نگاه کنم بعد الان به هر کدوم از دخترا بگم بیا پیشم بخواب عمرا اگه قبول کنه عجب گیری کردمااااا
اخه چیکار کنم اروم باش ا/ت حالا از این دستشویی کوفتی بیا بیرون کوک خیر سرش میخواد بره دستشویی خوب آروم اخه این لباس خوابه چرا اینجوریه اه(اسلاید 2)
..........................................................
خلاصه هر طور شده شب رو به صبح رسوندیم و صبحانه رو خوردیم و راه افتادیم طرف خونه یعنی الان من تو خونه بماد که بابام دعوامون کرد کوک به هیچ جاش نگرفت منم که تقصیر کار نبودم رفتم اتاقم اما از حق نگزریم کوک خیلی خوشگله خیلی خیلی خیلی خوشگله خوب با منم که بد رفتار نمیکنه منم ازش خوشم میاد چیکار کنم؟
وللش وقت ناهاره گشنم شده برم پایین یه چیزی پیدا کنم بخورم
با ضعف دلم خودم رو رسوندم پایین
+مامان گشنمه
یوجین:یه چی بردار بخور
+ممنون از راهنماییت
یه بیسکوییت از کابینت برداشتم
+ ناهار آماده شد صدام کن
و رفتم اتاقم شروع کردم به خوردن بیسکوییت و کتاب خوندن و بلا خره آخرین صفحه کتابم رو خوندم که صدای مامانمدر اومد بیا ناهار
رفتم پایین برای کوک و پدرم هم خونه بودن ناهار رو خوردیم و هر کی رفت تو اتاقش ساعت تقریبا ۴ بود تا ۵ نیم خوابیدم بعدش رفتم حموم یه دوش کرفتم سرحال شدم و یه میکاپ لایت کردم لباسام پوشیدم آماده شدم رفتم پایین (اسلاید 3 و 4)
+مامان من میرم کتاب خونه
یوجین:مراقب خودت باش
_وایسا برسونمت ا/ت
+نمیخواد خودم میرم
_ناز میکنی
+نه گفتم که خودم میرم
_تو بچه بودی جون میدادی دو دقیقه پیش من باشی الان داری ازم فرار میکنی؟
+هی حودت هم داری میگی بچه بودی الان بزرگ شدم
_ولی هنوزم کل هیکلت همون جوری مونده
+بازم شروع کردی صد بار گفتم الان میگم تو خیلی گنده ای
۶.۶k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.