پارت ۸۰
پارت ۸۰
#جونگکوک
نامجون: اره انگار استرسی شدی که اینطوری میکنی کوکی !!
نهههه من اینکار میکردم تا سومی بخنده دیدم نگران نگاهم میکرد میخواست بغلم بکنه که فهمید نباید اینکار جلوی اعضا و کارکنا بکنه ... واییی دلم بغل میخواست !!😑 یه قدم رفت عقب داشتم دیوونه میشدم .. نمیخواستم از اینی که هست ناراحت تر باشه
من: یااا هیونگ ! من اصلانم استرس ندارم چی میگی!؟؟ اعضا رو نگران نکن جین هیونگ !!
نگاه سومی کردم .. ماسک زده بود و نمیتونستم حالت چهره اش رو تشخیص بدم ولی با دیدن چین های کنار چشماش فهمیدم داره میخنده .. خداروشکر که نگرانیش از بین رفت ...
مدیربرنامه: خب .. آماده رفتن روی صحنه بشین !!!!!
هممون آمده بودیم .. صدای آرمی ها بهترین صدایی بود که توی زندگیم محرک و مسکن تمام دردام بود ..
#جویی
وقتی که اجرای پسرا شروع شد موقع عملی کردن نقشه ام بود .. سومی رو صدا زدم و نشوندمش جلوی خودم ..
من: خب سومی شی !! آماده هستی که چیزی که بهت میگم رد قبول کنی ؟
سومی: ا..استاد مگه چی شده ؟
من: ببین سومی من اون دفعه که بهت تندی کردم کار خیلی اشتباهی کردم .. استاد فقط باید بر اساس توانایی دانشجو هاش نمره بده .. خب ! طرحی که بهم داده بودی واقعا شکه ام کرد .. تو واقعا استعدادش رو داری .. نمره ات رو توی سایت رد کردم و فردا مدرکت از معتبر ترین دانشگاه پاریس برات پست میشه !! چه حسی داری ؟؟
سومی: و..واقعا خوشحالم استاد ! ممنونم استاد !
من: خب حالا مطلب مهم تر اینکه که .. من میخوام از طراح بودن توی کمپانی استعفا بدم و تو بهترین جایگزین من میشی !!
سومی: ا..استاد !! منظورتون چیه ؟ یعنی اینکه من جای شمارو بگیرم ؟؟ م..من نمیتونم !!!
من: ببین سومی من نمیتونم به عنوان طراح اینجا باشم ! تو از نظر من همه ی ویژگی های یه طراح خوب رو داری ! پس رد نکن !
سومی: ا..اخه استاد اگه شما نباشین من سوالامو از کی بپرسم ؟
من: من نمیرم جایی ! من فقط از طراح بودن استعفا میدم ولی این موضوع رو به کسی نگو میخوام بی تی اس رو سوپرایز کنم !! ... حالا هم من باید برم .. از الان تو طراح پسرایی !!
سومی: اما استاد بهتره بمونین الان ازم میپرسن که شما کجا رفتین من چی بگم؟
من: بگو که خسته بود و رفت خونه !!
از سومی خداحافظی کردم و رفتم بیرون از محل فیلم برداری و مطمن بودم که کارشون درست انجام میدن !!
#تهیونگ
بعد از اجرا خیلی خسته بودم و گرمم بود اومدم پشت صحنه و هرچی چشم چرخوندم جویی رو ندیدم ... نگرانش شدم ..
من: سومی تو جویی رو ندیدی ؟ کجا رفته ؟
سومی: آه.. تهیونگ شی ! اون خسته بود رفت خونه استراحت کنه !
من: واقعا؟؟ حالش خیلی بد بود ..؟؟؟
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#جونگکوک
نامجون: اره انگار استرسی شدی که اینطوری میکنی کوکی !!
نهههه من اینکار میکردم تا سومی بخنده دیدم نگران نگاهم میکرد میخواست بغلم بکنه که فهمید نباید اینکار جلوی اعضا و کارکنا بکنه ... واییی دلم بغل میخواست !!😑 یه قدم رفت عقب داشتم دیوونه میشدم .. نمیخواستم از اینی که هست ناراحت تر باشه
من: یااا هیونگ ! من اصلانم استرس ندارم چی میگی!؟؟ اعضا رو نگران نکن جین هیونگ !!
نگاه سومی کردم .. ماسک زده بود و نمیتونستم حالت چهره اش رو تشخیص بدم ولی با دیدن چین های کنار چشماش فهمیدم داره میخنده .. خداروشکر که نگرانیش از بین رفت ...
مدیربرنامه: خب .. آماده رفتن روی صحنه بشین !!!!!
هممون آمده بودیم .. صدای آرمی ها بهترین صدایی بود که توی زندگیم محرک و مسکن تمام دردام بود ..
#جویی
وقتی که اجرای پسرا شروع شد موقع عملی کردن نقشه ام بود .. سومی رو صدا زدم و نشوندمش جلوی خودم ..
من: خب سومی شی !! آماده هستی که چیزی که بهت میگم رد قبول کنی ؟
سومی: ا..استاد مگه چی شده ؟
من: ببین سومی من اون دفعه که بهت تندی کردم کار خیلی اشتباهی کردم .. استاد فقط باید بر اساس توانایی دانشجو هاش نمره بده .. خب ! طرحی که بهم داده بودی واقعا شکه ام کرد .. تو واقعا استعدادش رو داری .. نمره ات رو توی سایت رد کردم و فردا مدرکت از معتبر ترین دانشگاه پاریس برات پست میشه !! چه حسی داری ؟؟
سومی: و..واقعا خوشحالم استاد ! ممنونم استاد !
من: خب حالا مطلب مهم تر اینکه که .. من میخوام از طراح بودن توی کمپانی استعفا بدم و تو بهترین جایگزین من میشی !!
سومی: ا..استاد !! منظورتون چیه ؟ یعنی اینکه من جای شمارو بگیرم ؟؟ م..من نمیتونم !!!
من: ببین سومی من نمیتونم به عنوان طراح اینجا باشم ! تو از نظر من همه ی ویژگی های یه طراح خوب رو داری ! پس رد نکن !
سومی: ا..اخه استاد اگه شما نباشین من سوالامو از کی بپرسم ؟
من: من نمیرم جایی ! من فقط از طراح بودن استعفا میدم ولی این موضوع رو به کسی نگو میخوام بی تی اس رو سوپرایز کنم !! ... حالا هم من باید برم .. از الان تو طراح پسرایی !!
سومی: اما استاد بهتره بمونین الان ازم میپرسن که شما کجا رفتین من چی بگم؟
من: بگو که خسته بود و رفت خونه !!
از سومی خداحافظی کردم و رفتم بیرون از محل فیلم برداری و مطمن بودم که کارشون درست انجام میدن !!
#تهیونگ
بعد از اجرا خیلی خسته بودم و گرمم بود اومدم پشت صحنه و هرچی چشم چرخوندم جویی رو ندیدم ... نگرانش شدم ..
من: سومی تو جویی رو ندیدی ؟ کجا رفته ؟
سومی: آه.. تهیونگ شی ! اون خسته بود رفت خونه استراحت کنه !
من: واقعا؟؟ حالش خیلی بد بود ..؟؟؟
ادامه پارت بعدی
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۲۸.۱k
۰۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.