استاد تاریخ فا*کی (part 10 )
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 10 🖤📚
🎻 ادامه🎻 :
☁از زبان ا.ت ☁ :
دیدم لوکا 4 بار بهم زنگ زده.
تصمیم گرفتم اول به لیا زنگ بزنم و بعدش به لوکا
شمارهی لیا رو گرفتم بعد از چند تا بوق دیدم بر نمیداره تصمیم گرفتم قطع کنم که یهو یکی برداشت صداش یجوری بود اما فهمیدم لیاست نفس نفس میزد
محتوای گفتگوشون :
لیا! لیا! خودتی دیگه؟!
#اههههههم . ا.ت اره اره کاری داری؟! (نفس نفس)
#زود بگو جای حساسی هستم (نفس نفس)
حساس؟ لیا چیزی شده! حالت خوبه؟! ( نگران)
#ا.ت من دیگه باید قطع کنم، چیز بدی نیست فردا اگه تونستم بیام دانشگاه بهت میگم اههههم
باش باش
داشتم قطع میکردم که صدای نا*لهای که معلوم بود برای لیاست به گوشم رسید
سریع قطع کردم
{ پایان گفتگو }
ای لیای شیطون خا از اول عین آدم بگو وسط عملیاتی دیگه !
اهههه من کنجکاو شدم، حالا ولش خیلی خستم صبح تو دانشگاه به لوکا زنگ میزنم.
رفتم یه دوش چند مینی گرفتم و یه لباس راحتی پوشیدمو رفتم برا لالا کردن (😏😴)
ادامه دارد...
ببخشین کم شد متاسفانه حمایت کم میکنین دیگه ناچارم کم بزارم🥺
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻
"کیوی خشن 🥝🔪
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 10 🖤📚
🎻 ادامه🎻 :
☁از زبان ا.ت ☁ :
دیدم لوکا 4 بار بهم زنگ زده.
تصمیم گرفتم اول به لیا زنگ بزنم و بعدش به لوکا
شمارهی لیا رو گرفتم بعد از چند تا بوق دیدم بر نمیداره تصمیم گرفتم قطع کنم که یهو یکی برداشت صداش یجوری بود اما فهمیدم لیاست نفس نفس میزد
محتوای گفتگوشون :
لیا! لیا! خودتی دیگه؟!
#اههههههم . ا.ت اره اره کاری داری؟! (نفس نفس)
#زود بگو جای حساسی هستم (نفس نفس)
حساس؟ لیا چیزی شده! حالت خوبه؟! ( نگران)
#ا.ت من دیگه باید قطع کنم، چیز بدی نیست فردا اگه تونستم بیام دانشگاه بهت میگم اههههم
باش باش
داشتم قطع میکردم که صدای نا*لهای که معلوم بود برای لیاست به گوشم رسید
سریع قطع کردم
{ پایان گفتگو }
ای لیای شیطون خا از اول عین آدم بگو وسط عملیاتی دیگه !
اهههه من کنجکاو شدم، حالا ولش خیلی خستم صبح تو دانشگاه به لوکا زنگ میزنم.
رفتم یه دوش چند مینی گرفتم و یه لباس راحتی پوشیدمو رفتم برا لالا کردن (😏😴)
ادامه دارد...
ببخشین کم شد متاسفانه حمایت کم میکنین دیگه ناچارم کم بزارم🥺
حمایت فراموش نشه🥺👋🏻
"کیوی خشن 🥝🔪
۱۵.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.