پارت ۲۴
پارت ۲۴
ویو ات
چرا تهیونگ این چند روز اینجوری شده دیگه دارم کنجکاو میشم عههه اصلا ولش یجی خوابید و تهیونگ اومد تو اتاقم
تهیونگ:امم ات میتونم درخواستی داشته باشم
ات:معلومه
تهیونگ:میشه امشب شام بریم بیرون
ات:باشه
تهیونگ:ممنونم...خب پس ساعت ۸ آماده باشید
ات:باشه
تهیونگ رفت بیرون و منم رفتم دوش چند مینی گرفتم ساعت ۶ و نیم بود و گذاشتم موهام خشک بشه یک ربع به ۷ بود و موهام رو خشک کردم ی آرایش ملایم کردم بعد رفتم لباس انتخاب کنم من تا حالا این لباس و نپوشیده بودم پس همینو پوشیدم(عکس شو میزارم) چند دقیقه به ۸ مونده بود رفتم پایین که تهیونگ هم اومد وای من تا حالا ندیده بودم همچین تیپی بزنه واسه ی بیرون (عکس شو میزارم) ولی خوب شده بود
ویو تهیونگ
ی لباس جدید پوشیدم تا حالا این لباس رو برای بیرون نپوشیده بودم اولین بارم بود ولی خب ات هم پایین بود دیگه رفتیم
((فلش بک به رستوران))
رفتیم داخل رستوران غذا سفارش دادیم و تا غذا بیاد با ات حرف زدم
تهیونگ:میگم ات
ات:بله
تهیونگ:تو اگر پدر یجی بیاد بهت پیشنهاد بده قبول میکنی
ات:نمیدونم بستگی داره
تهیونگ:اها...
ات:میتونم ی سوال بپرسم؟
تهیونگ:اره
ات:تو چرا انقدر درمورد پدر یجی حرف میزنی
تهیونگ:اممم.....راستش کنجکاوم اون مرد کیه
ات:آها....
شرط ۵ لایک
(ببخشید طولش دادم🥲)
ویو ات
چرا تهیونگ این چند روز اینجوری شده دیگه دارم کنجکاو میشم عههه اصلا ولش یجی خوابید و تهیونگ اومد تو اتاقم
تهیونگ:امم ات میتونم درخواستی داشته باشم
ات:معلومه
تهیونگ:میشه امشب شام بریم بیرون
ات:باشه
تهیونگ:ممنونم...خب پس ساعت ۸ آماده باشید
ات:باشه
تهیونگ رفت بیرون و منم رفتم دوش چند مینی گرفتم ساعت ۶ و نیم بود و گذاشتم موهام خشک بشه یک ربع به ۷ بود و موهام رو خشک کردم ی آرایش ملایم کردم بعد رفتم لباس انتخاب کنم من تا حالا این لباس و نپوشیده بودم پس همینو پوشیدم(عکس شو میزارم) چند دقیقه به ۸ مونده بود رفتم پایین که تهیونگ هم اومد وای من تا حالا ندیده بودم همچین تیپی بزنه واسه ی بیرون (عکس شو میزارم) ولی خوب شده بود
ویو تهیونگ
ی لباس جدید پوشیدم تا حالا این لباس رو برای بیرون نپوشیده بودم اولین بارم بود ولی خب ات هم پایین بود دیگه رفتیم
((فلش بک به رستوران))
رفتیم داخل رستوران غذا سفارش دادیم و تا غذا بیاد با ات حرف زدم
تهیونگ:میگم ات
ات:بله
تهیونگ:تو اگر پدر یجی بیاد بهت پیشنهاد بده قبول میکنی
ات:نمیدونم بستگی داره
تهیونگ:اها...
ات:میتونم ی سوال بپرسم؟
تهیونگ:اره
ات:تو چرا انقدر درمورد پدر یجی حرف میزنی
تهیونگ:اممم.....راستش کنجکاوم اون مرد کیه
ات:آها....
شرط ۵ لایک
(ببخشید طولش دادم🥲)
۳.۲k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.