بعد ازچندسال

بعد ازچندسـال
هنوز باید حواسـم را جمع کنم
گاهی که حواسم
پرت سکوت خانه می شود
نگاهم به عکسی می‌افتد
فکرم پی خـاطره ای می رود
دست‌هایم
به عادت چند ساله
دوفنجان قهوه
درست می‌کنند
خالی کردن فنجان دوم
توی ظرفشویی
عذاب....
است
عذاب....
دیدگاه ها (۷)

من ،من رعشه دستان مادر بزرگ ...تو ،تو تسبیح فیروزه ای ارثی ....

بیا ...اگر تو نباشی ،دوباره مجبورمکه نام وضعیتم را "وخیم" بگ...

در من کافه ای وجود داردکه هرشب در آن با تو قرار دارمروی دیوا...

از من عبورکنمن دررنج خوددرالتهابِ زخمهایمدر مویه رقت انگیزِ ...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط