ومرگبارترین کشنده این دنیا چیزی
ومرگبارترین کشنده این دنیا چیزی
نیست جز رابطه ای که یکی رفته ودیگری
هنوز بعداز سالها به انتظار نشسته بی
آنکه هیچ وعده و اعلام نیازی شنیده باشد ومصیبت واندوه انجاییست که سالها رفته باشد بی هیچ یادی وهیچ
مراوده ای طوری که انگار پرنده ای بوده
که به ناچار در قفس وجودتو به اسارت
همین که فرصتی برای ازادشدن پیدا کرده باتمام وجودمیرود که فقط دور شود...
آدم دلش میگیرد برای تمام دوست داشتنهای ناب و بینظیری که عشق ومحبت واقعی در انها نهفته شده.،
دلش میگیرد برای تمام حس های واقعی
که ازجان ودل تقدیم کرده اما به جای انکه این بذرهای محبت به گلهای زیبایی
اراسته شوند به قرص های فراموشی ونسیان توتبدیل شده اند تا بدانی چقدر جایت در رابطه ای که داشتی خالی نیست وچقدر انروزها که خیال میکردی تنها دلخوشیش بودی واوهم حسی شبیه بتو در وجودش دارد ،برایش یک
ادم اضافی ومزاحم بودی ...
نمیشود کسیرا دوست داشت اما سوختنش برایت مهم نباشد،
نمیشود کسی برایت عزیز باشد اما در سختترین روزهای زندگیش نخواهی که کنارش باشی.
نمیشود کسی برایت مهم باشد اما حتی ندانی باکدامین دردهایش اکنون لحظه هایش را میگذراند...
نمیشود کسیرا دوست داشت وبرایت عزیز ومهم باشدوبه او حسی متفاوت داشت اما اجازه بدهی بخاطر دوست داشتنی که تو ازاو سلب کردی خودش
به چنان ایستاده مردنی بکشاند که زمین وزمان به حالش بگریند...
اینکه باشی و من نتوانم باتو گفتگو کنم
باشی ونتوانم به وقت دلتنگی سربه شانه ات بگذارم ،عطر گیسوانت را ببویم
و....
همان بهتر که دعاکنی بمیرم تا نبینم اینروزها...😔😔😔
نیست جز رابطه ای که یکی رفته ودیگری
هنوز بعداز سالها به انتظار نشسته بی
آنکه هیچ وعده و اعلام نیازی شنیده باشد ومصیبت واندوه انجاییست که سالها رفته باشد بی هیچ یادی وهیچ
مراوده ای طوری که انگار پرنده ای بوده
که به ناچار در قفس وجودتو به اسارت
همین که فرصتی برای ازادشدن پیدا کرده باتمام وجودمیرود که فقط دور شود...
آدم دلش میگیرد برای تمام دوست داشتنهای ناب و بینظیری که عشق ومحبت واقعی در انها نهفته شده.،
دلش میگیرد برای تمام حس های واقعی
که ازجان ودل تقدیم کرده اما به جای انکه این بذرهای محبت به گلهای زیبایی
اراسته شوند به قرص های فراموشی ونسیان توتبدیل شده اند تا بدانی چقدر جایت در رابطه ای که داشتی خالی نیست وچقدر انروزها که خیال میکردی تنها دلخوشیش بودی واوهم حسی شبیه بتو در وجودش دارد ،برایش یک
ادم اضافی ومزاحم بودی ...
نمیشود کسیرا دوست داشت اما سوختنش برایت مهم نباشد،
نمیشود کسی برایت عزیز باشد اما در سختترین روزهای زندگیش نخواهی که کنارش باشی.
نمیشود کسی برایت مهم باشد اما حتی ندانی باکدامین دردهایش اکنون لحظه هایش را میگذراند...
نمیشود کسیرا دوست داشت وبرایت عزیز ومهم باشدوبه او حسی متفاوت داشت اما اجازه بدهی بخاطر دوست داشتنی که تو ازاو سلب کردی خودش
به چنان ایستاده مردنی بکشاند که زمین وزمان به حالش بگریند...
اینکه باشی و من نتوانم باتو گفتگو کنم
باشی ونتوانم به وقت دلتنگی سربه شانه ات بگذارم ،عطر گیسوانت را ببویم
و....
همان بهتر که دعاکنی بمیرم تا نبینم اینروزها...😔😔😔
۹.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۱