پارت : ۱۵
پارت : ۱۵
_لباساتو پاره نمیکنم! درشون بیارر!
+اما..
_هیس! حرف نزن بجنب
میدونستم اگه به حرفاش گوش ندم منو همینجا نگهم میداره
مجبور شدم کاریو که میخواست انجام بدم
_آفرین!
بغض کرده نگاش کردم
با دستاش بدنمو لمس میکرد
_بدن رو فرمی داری ا.ت
به خودم جرعت دادم :
+ارباب...من..بره جن/سی شما..نیستم!
نگاهش رو چشمام قفل شد و لمس دستاش متوقف!
_امشب....
مکثی کردو گفت :
سه راند داریم اونم داخل وان!
چشمام اندازه کاسه شد
_امشب جوری میک/نمت که تا چند روز نتونی درست راه بری!
نوازشی رو موهام کشید و بدون نگاه کردن بهم گفت :
باید مراقب حرف زدنات باشی....
تو چشمام زل زدو گفت :
خانوم کوچولو!!
_لباساتو پاره نمیکنم! درشون بیارر!
+اما..
_هیس! حرف نزن بجنب
میدونستم اگه به حرفاش گوش ندم منو همینجا نگهم میداره
مجبور شدم کاریو که میخواست انجام بدم
_آفرین!
بغض کرده نگاش کردم
با دستاش بدنمو لمس میکرد
_بدن رو فرمی داری ا.ت
به خودم جرعت دادم :
+ارباب...من..بره جن/سی شما..نیستم!
نگاهش رو چشمام قفل شد و لمس دستاش متوقف!
_امشب....
مکثی کردو گفت :
سه راند داریم اونم داخل وان!
چشمام اندازه کاسه شد
_امشب جوری میک/نمت که تا چند روز نتونی درست راه بری!
نوازشی رو موهام کشید و بدون نگاه کردن بهم گفت :
باید مراقب حرف زدنات باشی....
تو چشمام زل زدو گفت :
خانوم کوچولو!!
۱۴.۱k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.