اینو انتخاب کردم چون فقط می خواستم یک فیلم از جما آرترتن
اینو انتخاب کردم چون فقط میخواستم یک فیلم از جما آرترتن ببینم. فکر نمیکردم انقدر فیلم غمگینی باشه. در فیلم، آرترتن یک زن متاهله که به ظاهر همهچی داره اما خوشحال نیست. افسردهست و داره خفه میشه و هیچکس هم نمیفهمه چه کمکی میتونه بهش بکنه. معمولا توی فیلمها با مردهایی مواجه بودیم که همچین مشکلی داشتن و با وجود داشتن همهچی ول میکردن میرفتن. اینجا یک زنه که تحمل هیچی رو نداره. حتا نمیتونه توی چشمای شوهرش نگاه کنه. نصف فیلم اصلا دیالوگ نداره و ما میتوانیم به چهرهی زیبای جما آرترتن نگاه کنیم که از سروصدای دوتا بچهاش و از خانهای که خفهش میکنه فرار کرده و نشسته برای خودش به شهر نگاه میکنه. هرچی فیلم جلوتر میره بیشتر درگیر موقعیت زن میشیم و انگار میفهمیم که هیچ راه فراری نداره. یعنی اصلا فکر کنم فیلم در بارهی همینه: زنی که میفهمه گیر افتاده و باید وضعیتش رو قبول کنه. گیر افتادنی که هیچ نمود ظاهریای نداره! فکر کن توی قفسی هستی که هیچکس نمیبیندش! و تازه باید خوشحال هم باشی.
#فیلم
#فیلم
۱.۱k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.