در هیاهوی زندگی دریافتم

در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
دیدگاه ها (۱)

شکست ها و نگرانی هایت را رها کن،خاطراتت را،نمیگویم دور بریز،...

انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند..حتی از فاصله های...

زندگی به منزله سرمایه ای ست که خداوند به ما می دهدو ما فقط ا...

عروسکی که در پنج سالگی خراب شد و کلی غصه اش را خوردیمدر ده س...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط